داشتم با عمم راه میرفتم تو بازار
دم گوشش گفتم وای دوتا رونام کشیده شده به هم میسوزه
گفت من اصلا رونام به هم نمیرسه بینش فاصلس
بعد من بین اون همه آدم گفتم خوشبحالت لای پات فاصله هست داد زدما😐
بابام به پی دی اف جلو کافی نتی گفت پی پی اف همه خندیدن خودش هم خندش گرفته بود
رفتم مغازه کفش فروشی
یه کفش قیمتش ۲۵۰ هزار زده بود من نمیدونم چرا ۲۵ تومن خوندم
اصلا هم قیمت نپرسیدم یه لحظه هم شک نکردم که ۲۵ تومن شاید نباشه
گفتم یکی واسه خودم میخرم یکی واسه ابجیم ومادرشوهر و مامانم
همه باهم ۱۰۰ تومن میشه و خوشحال بودم
تو کارتمم ۲۰۰ بیشتر نبود کارتو دادم و ۴ جفت رو برام اماده کرده بود گفت خانم موجودی کافی نیس
گفتم اشتباه میکنین ۲۰۰ داخلش هس
گفت خانم مسخره کردی ۲۰۰ قیمت یه جفتشم نمیشه
اونموقع فهمیدم چه غلطی کردم
.اخع مغازشم زده بود حراج من گفتم حتما ۲۵ تومنه
چن روز پیش پسر عموم زنگ زد گف میخوایم بیایم اونجا منم پریود بودم اعصابمم خراب بود بعد حواسم نبود فک کردم گوشیو قطع کردم با صدای بلند انقد بهشون حرف زدم ک خجالت نمیکشن هر دیقه اینجان دیگع حوصله مهمون ندارم درس دارم و فلان...😭😑نگا ص گوشی کردم دیدم هنوز قطع نشده سریع قطعش کردم
فقد دلم میخاسم زمین دهن باز کنه محو بشم😬😖
آخرشم در کمال ناباوری اومدن🤣🥲نمیتونستم تو روش نگا کنم ب بهانه درس رفتم تو اتاق تا وقتی رفتن😥
سر کلاس ادبیات داشتن شعر آرش کمانگیرو میخوند یکی از بچه ها بعد جلو دبیریهو زبونش نچرخید میخواست بگه تیر آرش را دیدن گفت ... آرش را دیدین همه ی کلاس منفجر شدن دبیر از خنده قرمز شده بود چند شال پیش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
