نعنا جان اینکه یه بچه دیگرو بیاری و براش مادریو پدری کنین واقعا ایثاره و کار هر کسی نیست من یکی نمی دونم می تونم یا نه؟! همسرم به دلیل یک ماموریت کاری یک هفته تو یه مرکز نگهداری ایتام تو بجنورد بود همشون پسر بچه بودن از سه 4 ساله تا 10 12 ساله وقتی اومد خونه تا مدتها گریه می کرد هر وقت پسر خودمونو بغل می گرفت اشکش سرازیر می شد می گفت اون بچه ها میومدن خودشونو می مالیدن به من تا دستم به سرشون یا بدنشون بخوره و از این نوازش اتفاقی ذووووووووق می کردن می گفت سر غذا سر سفره با هم دعوا می کردن که کی پیش من بشینه تشنه ی محبتن مخصوصا یک نوازش میگفت دستت که بره لای موهاشون انگار دنیایی کیفو لذت بهشون دادی