مادرشوهرم یه هفتس اینجاس نمیره دارم گریه میکنم

باش گلم 

منم دقیقا همین راهکارو پیشنهاد دادم

ن نمیخام بچه رو وارد این مسئله کنم.

بچم خیلی پاکه حیفه 

اونا خونشون استان دیگست نمی‌برنش هم فقط بخته منه ک برگشته.🥴

والا داماد تحمل نمیکنه مادر زن یا پدر زن خونشون باشه اینقد عروس هم حق داره چون من شوهرم میشناسم که همچی رفتاری میکنم با مادرش تاپیکامو بخون ۴۰ روزه از زندگی هیچی نفهمیدم کفری شدم 

ممنون عزیزم😘چه بچه هایی واقعا بی انصافیه حق داری آدم خسته میشه،اگه از تنهایی نمیترسه تو خونه خودش بخوابه آخه چه کاریه هرشب مزاحم مردم بشی،من میگم یه بار رک و پوست کنده با احترام و زبون خوش به خودش بگو شاید سر عقل اومد

یا اینکه هرشب هرشب رابطه داشته باشی اونم با صدا که بشنوه بلکه خجالت بکشه جلوشم کاملا راحت باشی لباسای باز بپوشی

من که مادرشوهرم سر زایمانم اومد...یک هفته هیچی نگفتم هررکاری خواست کرد بعد دیدم نمیره...هیچ کمکی هم نمیکنه تازه از حسادت من ویار آووکادو گرفته بود که به پسرش میگفت باید بخری دلم میخواد...

اصلا دیگه نمیدونم هورمونام بود چه مرگم شد دیگه نتونستم بخندم...بخدا زور داره...مامانم مثل یه پرستار کار میکرد .غذا بچه داری جارو و پذیرایی...شب از خستگی چشاش باز نمیموند  مادرشوهر تازه سریالاش غذا نمیشد...بی بی سی صبح تا شب...

دیگه فقط شده بود سلام بهش میدادم دیگه هیچییی...جمع کرد رفت..

الانم طلبکاره که زنت با من بد برخورد کرد

عمرا اگه خجالت بکشه‌

برادر شوهرم بهش گفت نرو بمون تو خونت خواست مارو بخوره.

اصلا شانس ندارم.

میگه نمیتونم تنها بمونم ولی هیچ کاری هم در راستای خوب شدن اخلاقش نمیکنه انگار طلبکاره

خب تو ک ب ما احتیاج داری حداقل اخلاق افتضاحتو درست کن کمتر عذاب‌مون بده 

نه حق دادم كه كسي نتونه موندن زيادي مادر شوهرو تحمل كنه

ولي راجب اينكه ادما مادر خودشونم نتونن تحمل كنن برام عجيب بود

شايد چون خودم اينطور نيستم عاشق اينم مامانم بياد همش باشه

اخلاق گوه مادر شوهر منم اینجوریه تو خونه خودم راه میرم روبروم میاد راشو کج میکنه عبرت اخم میکنه انگار وظیفمه بهش غذا بدم منم باهاش حرف نمیزنم تا ۱۲ ظهر خوابم نهار هم میتونم با زودپز یه ساعته اماده کنم اما تا ۴ طولش میدم تاپیکامو بخون ببین چی میکشم ۴۰ روزه هرروز با شوهرم بحث داریم مامان من دوسال یه بار میاد شوهرم همون اوایل کلی بی احترامی میکنه

مامان ادم عزیزه اما داماد هم دوس نداره مادر زن مدت طولانی خونش باشه داماد هم دلش خلوت تنهایی میخواد

یه سری اوایل ازدواج شوهرم منو با مادرش برد مشهد ده روز مسافرت...آقا مامانش هرررچی فکر کنی میدید میگفت میخوام بخر...از دستفروشای کنار خیابون بگیرررر تااا برنج شمال و الا ماشالله...خلاصه که ما جا نموند تو ماشین بشینیم کل سرمایمون هم رفت. بعد برگشتنی یه اتاق کرایه کردیم شب و بمونیم مامانش خوابید دیدم اومده سراغم ....گفتم دست بزنی جیغ میزنم...برگشته میگه مامانم خوابه...گفتم آره ارواح عمت..با مادرت ده روزه جیک تو جیکیت حالا هم خودشو زده به خواب یا اصلا خوابه الان یاد من افتادی

هرکدوم یه جور بیمارن...حالا مادرشوهر من غذای منو نمیخوره...صبح بلند میشه تا کمر میره تو فریزر و غذا میپزه و با پسرش میشنن میخورن منو هم اصلا نمیبینه..خونه خودش دست به یخچال بزنی آبروتو میبره

من باشم ابروش میبرم

تایپیکاتا خوندم واقعا ناراحت شدم شوهرت دیگ باید قبول کنه ی زندگیو داره ب دوش می‌کشه مجرد ک نیست 

آبرومو میبره...مگه میزاره...خونه ی خودم که چپ نکاه کنم میره به پسرش میگه زنت نمیزاره من دست به چیزی بزنم...خونه ی خودش میگه من سلیقه دارم وسایلم و با سلیقه استفاده میکنم زن تو هدفش خراب کردن وسایل منه تو نمیفهمی