استارتر خدا خیرت بده..چقد خندیدم...نزدیک بود بچمو بیدار کنم
تازه عقد کرده بودیم رفته بودم خونه مادرشوهرم اینا
خونشون شلوغ بود نمیتونستیم با شوهرم خلوت کنیم
فرصت نمیشد شوهرمم اعصابش خورد بود
خونه خلوت شد فقط مادرشوهرم بود من رفتم دستشویی از پشت در گفت فاطمه من میرم مسجد اگه میخای تا نرم گفتم نه مامان برو بهتر !
دوباره حرفشو تکرار کرد بازم گفتم بهتر برو مسجد راحت باش
واایییی مردم از خجالتتتتتت این چه حرفی بود که زدم
اونم بدون هیچ حرفی رفت بنده خدا
یه بار پسر خالم با دوستش اومدن جلودر خونمون پسر خالم تازه سگ گرفته بود مامانم تعارفش کرد بیا خونه گفت نه شیرینی برد براشون جلودر اینم ورداشت به سگش داد گفتم اخی چقد مثل من دوست داره😂😂 بعد نمیدونم چیشد پسرخالم گفت تازه بردمش حموم گفتم آخی مثل من تازه حموم بوده😂😂😂دوستش ترکیده بود از خنده چندسال بعد دوستش مادرشو فرستاد برا خواستگاری قبول نکردم منو توخیابون دید گفت برو بابا اسگول 😂😂از اون موقع که اومدم دمه خونتون باید میفهمیدم یه تخت کمه 😂😂😂
یبارم شام خونه مامانینا دعوت بودیم، بعد من یکم از غذام موند نتونستم بخورم، دادم همسرم خورد، خواهرمم همینطور، اونم نامزدش خورد، بعد مامانم به بابام گفت منم نمیتونم بخورم، بابام گفت بخدا اشتها ندارم، مامانم برگشت گفت، مرد دوماد ات واسه دختراتو خوردن، تو چرا واسه منو نمیخوری 😂😂😂🤣🤣🤣😅😅😂🤣😆😆😆😂یعنی هیچکدوم نتونستیم بخندیم نه تونسنیم نخندیم، اوضاعی شدا😅😄😄😂
