یه سری خاطرات هست که آدم خجالت میکشه حتی تو خلوت خودش مرورشون کنه چون از خودش خجالت میکشه. از حماقت زیاد، از خریتِ بیانتها، از اهمیت دادن به آدمای لاابالی...
پارادوکسی از تموم حس و حالام که بیخیالی و تنبلی قوی تر از بقیه ن:):
من عاشق بارون بودم اون عاشق برف بود:)گاهی میگم کاش قلبتم مثل برف بود پاک ،سفید:)گاهی میگم نه شاید مثل برفه یخ زده،بی حس.. قلب من سردِه یعنی سرد شده یعنی سردش کردی ولی یخ نزده هنوز چقدر تا یخ زدنش مونده جانا؟اگه دوست داشتین برام دعاکنید انرژیش برگرده بهتون مهربونا:)💚
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
نمیدونم عشق رو چجوری توصیف کنم ولی اینجوری بگم مثلا وسط یه بحران گیر افتادی حسابی درگیرشی و دلت گرفته به اون فکر میکنی و اوضاع برات قابل تحملتر میشه...
کنجکااو. کنجکااو.کنجکاو،که:بقیه اسمش رو میزارن فضول 🙄
نزدیک تر از رگم🤍خدا🤍 بزرگ ترین اقیانوس ّ اقیانوس ارام است ُ پس آرام باش ؛ تا :بزرگ باشی نیازی به پرواز نیست،همین پایین بالاتر از خیلیام🧿 🧚♀️ مغرور ولی مهربون🧚♀️
نمیدونم عشق رو چجوری توصیف کنم ولی اینجوری بگم مثلا وسط یه بحران گیر افتادی حسابی درگیرشی و دلت گرفته به اون فکر میکنی و اوضاع برات قابل تحملتر میشه...
نه منظورم اینه که به ظاهر بداخلاق و تندم ولی باطنم به شدت دلسوزه آدمام
آخه برعکس میشه خب
میبینی طرف عسله میگی خب شیرینه بعد تا نزدیک میشی و خوبمیشناسیش میبینی فقط اشکتو در میاره ک
نمیدونم عشق رو چجوری توصیف کنم ولی اینجوری بگم مثلا وسط یه بحران گیر افتادی حسابی درگیرشی و دلت گرفته به اون فکر میکنی و اوضاع برات قابل تحملتر میشه...