یه مدت میخوردم ولی از وقتی باردار شدم نمیتونستم مرغ بخورم. بدممیومد. توی همون بارداری گیاه خوار شدم. بعدها چندتا پیج گیاهخواری دیدم که چطور به مرغ ها ظلم میشه. از کشتن جوجه های نر تا مرغهایی که حتی وقتی مریض میشن و یا پاشون میشکنه مداواشون نمیکنن و کلی چیز دیگه... حتی صنعت لبنیات هم خیلی صنعت بدیه. به گاوهای بیچاره خیلی ظلم میشه. کاش میشد همه گیاهخوار میشدن. من الان دو ساله مرغ و لبنیات و گوشت گوساله نخریدم. فق گاهی گداری گوشت گوسفند میخرم ماهی نهایت دوبار میخوریم
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.
چجوری دلت میاد گیاهای بیچاره را قتل عام کنی و بخوری میدونی اونا هم جون دارن و نفس میکشن؟ ☹️💔
مثل خون در رگ های من محترم باشیم گریه کردیم دوتا شعلهی خاموش شده، گریه کردیم دو آهنگ فراموش شده، پر کشیدیم بدون پر زخمی باهم، عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی باهم، زندگی حسرت یک شادی معمولی بود، زندگی چرخش تنهایی و بیپولی بود، شعر من مزهی خاکستر و الکل میداد، شعر من را وسط زندگیات هول میداد، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم، نگران بودی اندوه تو خاکم بکند، نگران بودی سیگار هلاکم بکند، نگران بودی این فرصت کم را بکشم، نگران بودی یک روز خودم را بکشم، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم، آه بدرود گل یخ زدهی بیکس من، آه بدرود زن کوچک دلواپس من، بغلم کن غم در زخم شناور شدهام، بغلم کن گل بی طاقت پر پر شدهام، بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود، بغلم کن که خدا دورتر از این نشود، مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم، بوسهی آخرمان بود نمیدانستیم، زخم سهم تنمان بود نمیترسیدیم، زندگی دشمنمان بود نمیترسیدیم...