سلام من دوماهه زایمان کردم همش فکرمیکنم برا بچم و خانوادم قراره اتفاقی بیوفته پدرم مشکل چشم پیدا کرده نمیدونم چرا هر وقت از سمت خانوادم گوشیم زنگ میخوره تنم میلرزه تا مطمین بشم بابام خوبه مادرم رو هم تو 7 سالگی از دست دادم... بچمم همش فک میکنم نکنه رو زمینه یکی رد میشه یجاییشو لگد کنه یا یچیزی بیوفته روش یا توی خواب من بیوفتم روش و خفه بشه خدای نکرده از این قبیل فکر ها.شب و روز ندارم و فکرم همش درگیره خودمم پسوریازیس دارم و فکر اینکه بچمم گرفته باشه دیوونم میکنه لطفا راهنماییم کنید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزدلم قربونت برم خدایی که از هفت سالگیت هواتو داره هوای نینیتم داره قشنگم خدا بزرگ و کریمه خوشگلم اصلا نترس منم.دعات میکنم میگن دعای اونی که تازه زایمان کرده میگیره منم شیش روزه زایمان کردم ولی نینی من یماه زودتر دنیا لومده قشنگم شماهم دعا کن عزیزترینم یا حق