تا حالا چند بار تصمیم ب بچه دار شدن گرفتیم و حتی آخرین بار دو ماهم اقدام داشتیم
بار اول و دوم بعد بحث های ساده شوهرم گفت من بچه نمیخوام و بچه دار نشیم (میدونست من دوست دارم بچه بیارم) من گفتم باشه و دیگه حرفشو نزدم
بار آخر اون حرفشو شروع کرد و منم بعد کمی ناز کردن قبول کردم و سه ماه سفت و سخت رژیم قبل بارداری گرفتم و دو ماهم اقدام داشیم ک دعوامون شد و شوهرم جلو برادر من و برادر خودش گفت من بچه نمیخوام از لحاظ مالی شرایط ندارم (درصورتیکه مشکل مالی نداره اینو گفت ک من بگم باشه منم کمکت میکنم و من کمتر خرج میکنه م... چون سختشه من پس انداز دارم و از اون پول میگیرم برای خرجام)
منم بعدش حرفی زدم و وانمود کردم دیگه ب هیچ عنوان بچه نمیخوام (ولی از درون داشت م میسوختم هم بخاطر اون سه ماه زحمت رژیم ک بر باد رفت هم بخاطر اینکه دلم ب شدت بچه میخواد)
حالا گاها شوهرم عکس بچه های کوچکو نشونم میده
یا حتی یه بار گفت یه بچه از پرورشگا بیاریم
یا دوسه بار گفت چون بچه نداریم زندگی مون اینجوریه
بنظرتون راه و درست رفتم؟
اگه باز از این حرفا زد چ عکس العملی نشون بدم ک بفهمه دیگه ازش بچه نمیخوام (چون مطمئن م بازم بعد کلی زحمت میگه نمیخوام یا حتی ب دنیا بیاد میگه من نمیخواستم و...) و بسوزه