2777
2789
بچه ها با مژگان چکار کرد‌؟پشیمون شد از خارج رفتن؟

قشنگ قهوه ایش کرد. مژگانو برد اسایشگاه انقد بد برخورد کرد که جواد پشیمون شد پیغام داد حتی اگه مژگان ایرانم بمونه و پشیمون باشه دیگه جواد قبولش نمیکنه

 یه مامان شاد و پرانرژی که جز شادی و ارامش پسرم چیز دیگه ای مهم نیست ، خونه بهم ریخته مرتب میشه ، چای سرد شده رو میشه عوض کرد ، غذای یخ شده رو میشه داغش کرد، ظرفای نشسته بالاخره شسته میشن اما دیگه بچه هامون 1ساله یا 2ساله یا 3 ساله و ... نمیشن پس از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت میبرم و سخت نمیگیرم پسر کوچولوی من مامان عاشقته  

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

بچه ها با مژگان چکار کرد‌؟پشیمون شد از خارج رفتن؟

مژگان خیلی عوض شده بود، حتی وقتی جواد برده بودتش باباش که همون صورت زخمی رو نشونش بده، خیلی بد با باباش صحبت کرد. از همونجا جواد ناراحت شد. به کل خارج رفتنو مژگانو فراموش کرد و تمام یادگاریهای مژگان که همون گردنبند و کتابهایی که میفرستاد رو بهش برگردوند. و عاشق مرضیه شد و باهاش ازدواج میکنه. 

این بنده خدا هم خوبه ولی نمبتونم تغییرو هضم کنیم😂

آره دقیقا، همونجور که جواد مانی رحمانی یهویی شد روزبه حصاری، یکم بعدش برامون عادی شد. چن وقت دیگه اینم برامون عادی میشه. 

نه ولش کرد

چرااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیگه نه صلوات میفرستم نه دعا میکنم نه اسمتو میارم نه باهات حرف میزنم نه برات نامه مینویسم....چرا همه چی یطرفه باشه؟؟؟فقط من صدات کنم؟تو جواب ندی؟این رسمشه؟برو با همون بنده عزیزات که براشون کم نمیذاری.منم یه گوشه این دنیا زندگیمو میکنم تا .......

چرااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ازش سرد شد،  ازینکه خودشو گم کرده،  بردتش اسایشگاه پیش باباش،  دختره با باباش بد برخورد کرد که بابای من نیستیو اینا، جواد هم شوکه شد خوشش نیومد اینو مرضیرو باهم مقایسه کرد این کجا و آن کجا،  اون چجوری از باباش دفاع میکرد و ایشون،  و میدونست مژگان هم دوسش نداره سردو بی احساسه میگه اگه وصیت مامان نبود نمیومدیم!  بیچاره بابای مژگان چقد گریه کرد دلش شکست

ازش سرد شد،  ازینکه خودشو گم کرده،  بردتش اسایشگاه پیش باباش،  دختره با باباش بد برخو ...

مرسی دوستم..........من امروزم از اولش ندیدم اون پسره کی بود تو بهشت زهرا بزن بزن کردن اصلا  چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟بقیشو دیدم با پسره دوست شد و رفت خونشون و میخاست بره خاستگاری و اینا

دیگه نه صلوات میفرستم نه دعا میکنم نه اسمتو میارم نه باهات حرف میزنم نه برات نامه مینویسم....چرا همه چی یطرفه باشه؟؟؟فقط من صدات کنم؟تو جواب ندی؟این رسمشه؟برو با همون بنده عزیزات که براشون کم نمیذاری.منم یه گوشه این دنیا زندگیمو میکنم تا .......

مرسی دوستم..........من امروزم از اولش ندیدم اون پسره کی بود تو بهشت زهرا بزن بزن کردن اصلا  چی ...

با چهارش اصلا حال نکردم،  هیچی نقش جدید جواد تو قبرستون بود یه پسره گل فروش اومده پیشش بعد جواد بهش پول همه گلارو داد،  بهش انعامم داد، بعد اون پسره پول اون گلارو به صاحابش میده صاحابش اون انعامم بزور ازش میگیره کتکش میزنه که چرا پنهون کردی و اینا،  بعد جوادم میره دعوا با این یارو اون پسرم که بعدا دوستش میشه بهروز،  کنار قبر مادر جواد بود دید بزن بزن شده اینم میره بعد چاقو میخوره بعدشو ندیدم خوب،  باهمدیگه دوست میشن ازونجا

با چهارش اصلا حال نکردم،  هیچی نقش جدید جواد تو قبرستون بود یه پسره گل فروش اومده پیشش بعد جواد ...

مرسی دوستم.....

دیگه نه صلوات میفرستم نه دعا میکنم نه اسمتو میارم نه باهات حرف میزنم نه برات نامه مینویسم....چرا همه چی یطرفه باشه؟؟؟فقط من صدات کنم؟تو جواب ندی؟این رسمشه؟برو با همون بنده عزیزات که براشون کم نمیذاری.منم یه گوشه این دنیا زندگیمو میکنم تا .......

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792