شوهرم امشب خیلی بد مریض شده و تب ولرز داره
نمیتونم بیتفاوت باشم
یعالمم واسه خونه خرید کرده
متوجهم ک میخواد جبران کنه و پشیمونه
مادرشم باهاش حرف زد گفت اگ ازین دخترسیر شدی و مشکلی داری ک نمیتونه رفعش کنه بتزیش نده گناه داره صهیره آهش دامنتومیگیره(مادرشوهرم برخلاف همیشه خیلیییی تواین موضوع پشتیبانیموکرد )
شوهرمم گفت من گوه خوردم با هفت جدآبادم توزمدگی من هیچکی جز معصوم نیست اینم اصلا نمیدونم چطورشد مامان گوه خوردم
بعد من با خواهرشوهرم رفتم بیرون ک هوام عوص شه چون خیلی اوضاعمبهم ریخته بود
شوهرم صدام زد ک تنها نریا با مامانیاابجی برو
چندبارپرسید پول داری پیشت یان
این اصلا مردی نبود ک ازم بپرسه یوقت ک پول داری یا ن