امروز هر چی تو دلم بود ریختم بیرون هیچی نگفت ساعت دو فقط گغتم معذرت میخام رفت سرکار..
بخدا منم حق دارم والا حق دارم سیو شش سالمه بچه میخام بیمه میخام پول میخام برم دکتر هزارتا درد و مرض دارم از همه ی خرجام زدم از ابتدایی ترین چیز ک حلقه ازدواج و ساعته.. خانوادش قول دادن ک برامون همه کار کنن شوهرم حقوقش دست مامانش. بوده اما زنک همه رو تو حساب خودشون زد دریغ از یه هل پوک بعد از چارپنج سال با آبروریزی یه جشن مزخرف گرفتند ک نود درصد هزینه هاش خانواده خودم تقبل کردن بخدا دریغ از یه هل پوک نه پاتختی نه پاگشا نه هیچ هیچ هیچ.. شوهرم اخلاقش خوبه ولی اخلاق خوب برا من نون و آب نمیشه بخدا دو شیفت کار میکنه ماهی سه ملیون اونم بدون بیمه😖😭از زمان عقدم تا یکی دوماه پیش منم دوشیفت کار میکردم ولی دیسک کمر و درد لگن گرفتم دیگه نتونستم کار کنم بخدا پیر شدم داغون شدم همسرم میگه هیچ حا کار نیست صاحبکارش یه میلیاردر خدا نشناسه حدا روزا تعطیلم زنگش میزنه بره کار... دلم داره میترکه بخدا به خودکشی فکر میکنم چنروزه افسردم از خونه بیرون نمیرم خدایا پس کجایی خسته م 😭😭😭😭😭😭چقد وانمود کنم از بچه خوشم نمیادچقد مسکن الکی بخورم دلم پر از درده درد خانوادم یطرف ک پر از مشکلن طفلکا درد زندگی خودمم یطرف😭😭😖😖😖😭😭
دوستان میخام سبک شم خاهش میکنم اذیتم نکنید😭😭😭