من سال اول نامزدیم عید رفتم خونه پدرشوهرم رو باهمسرم ریختیم بیرون تمیز کردیم سال بعدش قراربود بعداز عید عروسیمون باشه باهمسرم رفتیم خرید برای هم عید هم عروسیمون تهران خواهرشوهرم زنگ زد کجایی گفتم اومدم تهران گفت سریع برگرد برو خونه پدرم رو تمیز کن میخوام عروس دامادم رو بیارن تمیز باشه با اینکه دوتا خواهرشوهرام وبرادر شوهرم همون شهر خودمون زندگی میکنن من از مسافرتم و خریدم بزنم 18 ساعت راه رو برگردم که خونه مامانشو تمیز کنم
خدا شاهده دیگه دست نگرفتم
چندبار این خواهرشوهرم اذیتم کرد تو کار کردن مثلا مریض بودم گردنم می انداخت ظرف 50 نفر مهمون رو تنهایی بشورم دیدم کارم نمیشه قشنگ دیگه دست نگرفتم حالا اگر یک استکان بشورم سه ساعت تشکر میکنن