2737
2739

سلام من پریودم ب تاخیر افتاده بود تست که گرفتم مثبت شد وقبلش سه بار سقط داشتم و اینکه سه روز بعد اینکه تستم مثبت شد من لکه بینی قهوه ای داشتم خیلی کم بود مثلا راه میرفتم لکه میشدم رفتم دکتر که از سقط دوباره جلو گیری کرده باشم دکتر ب شکمم دست زد وگفت تهدید به سقط و شیاف پروژسترون وداروی آ اس آ بود فک کنم ویه نوع قرص کلسیم اسمش دقیق یادم نیس تجویز کرد وگف دراستراحت باشم وگف 10روز دیگه برو سونوگرافی من طبق تجویز ها عمل کردم اما روز ب روز لکه بینیم یکم بیشتر میشد واینکه من یه چندروزی به بو حساس شدم یادلم ساندویچ خواست بعد بیزارشدم واینا بعدهمون چند روز یه بارشب که خوابیدم دلم وکمرم خیلی دردمیکرد صبح که بیدارشدم یه لکه سیاه سیاه دیدم وبعد اون کلامن نه به بو حساس شدم نه چیزدیگه حس کردم تا اینکه وقت سونورسید مادرشوهرم اینا گفتن زود سونو نده هرچی باشه برقه یه وقت برای بچه مشگلی نداشته باشه واینم بگم در استراحت مطلق بودم حتی یه لیوان اب هم شوهرم دستم میدادحتی بغل شوهرمم نخابیدم پاهاش سنگینه یه وقت ضررنداشته باشه اما همینکه رفتم سونو دکترگف ساک بارداری مشاهده نمیشه وهمه چی طبیعیه دوهفته دیگه بیا دوهفته دیگه رفتم گف احتمال سقط وجود داره هیچ ساکی دیده نمیشه و... بعد من اومدم خونه کلی هم ناراحت بودیم کم کم کناراومدم چون لکه بینیم هم قطع شده بود گفتم لکه سیاهه واسه اونه پس بعد چند وقت من عادت ماهانه شدم اما مثل قبل نبود وبیشتربودوعادتم تموم شد من دیگه یقین پیداکردم بچه ای نیس من خونه تکونی کردم چیزای سنگین بلند کردم تا اینکه یه هفته مونده بود به عادت ماهانه بعدیم یه روز بعد نزدیکی من دیگه نتونستم بلند شم اینقد درد شکم داشتم که نمیتونستم تکون بخورم وهرچی خورده ونخورده بودم پس دادم بعد 3/4روز خونه یکی از دوستام بودم دوباره زیرشکمم حسابی دردگرفت همونجا پس دادم مثل بارقبلی بود دردش من چون شوهرم خونه نبود ب بابام گفتم بیاد دنبالم اون شب خونه موندم اتفاقی نیوفتا اما نمیتونستم دسشویی کنم حتی ببخشید نمیتونستم بگوزم اینقد فشارروم بود فک میکردم سوزش گرفتم قرص سوزش خوردم مامانم گف عفونت داری واسه اونه قرص عفونت خوردم اما خوب نشد من اونشب خوابیدم وساعت سه بامداد بود یهو دل پیچه گرفتم رفتم دسشویی یعنی به زور دسشویی کردم اما نمیتونستم راه برم چهار دستوپااومدم خونه داداشم بیدارشد باباایناروبیدارکرد رفتیم بیمارستان اما اونا یه پتدین زدن منو به حال خودم رها کردن گفتن فردا ساعت10باید سونو بدی من تاساعت 10نه میتونستم غذا بخورم نه چیزی روش هم همش دسشویم میگرف تامیخاستم بلند سرگیجه میگرفتم بیهوش میشدم سه بار اینجوری شد اخر سر من توجام دسشویی کردم وقتی غش کرده بودم ساعت 9دکتر اومد گف این چرا رنگ ب صورت نداره وپرستارا بهش گفتن وتاساعت 9من همش دردمیکشیدم جیغ میزدم کسی از پرستارانمیومدن تحویل بگیرن اخر دکتر اومد سونوی اورژانسی نوشت منو بردن سونو همونکه دکتره ک داشت سونو میکرد مانیتورو دید گف خونریزی داخلی کرده تکونش ندید ببرید اتاق عمل شکمم همینجور بزرگ میشد انگاربادکنک باد کرده باشی بعد به چند تادکتر زنگ زدن اونا رو اوردن منو دوباره سونو کردن که جواب ازمایشاهم اومده گفتن بتاش مثبته سونو روبادقت انجام دادن که گفت بارداری خارج رحمی بوده بچه اونجا بزرگ شده و با لوله فالوپ باهم ترکیده همونجا بردن اتاق عمل وعین عمل سزارین عمل کردن یکی از لوله هامو برداشتن ودکتر گف میتونی بایه لوله بارداربشی گفتم ربطی به دخترزایی پسرزایی داره گف نه به اون ربطی نداره اما چون زیاد سقط داشتی دوسال باید جلوگیری کنی واینکه حین عمل متوجه شدن سمت چپم کیست داشتم که اونم خونریزی کرده واونم دوختن من الان دوروزه که از بیمارستان تر خیص شدم 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

چقدر سخت عزیزم بعد دوسال حتما پیگیر درمان باش از قبل

خداجونم نی نی کوچولو سالم بیار کنار منو بابایی و داداشی که حسابی منتظرشیم کوچولوی من عاشقتیم😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
2731

چقد دیر تشخیص دادن من تا رفتم ساکو ندیدن ،فرستادن تست بتا بعدشم سونو کردن گفتم خارج رحمیه همون بار اول تشخیص دادن دکترت چقدر بی فکر بوده

 اي دير يافته با تو سخن مي گويم ،بسان ابر که با توفان،بسان علف که با صحرا،بسان باران که با دريا،بسان پرنده که با بهار،بسان درخت که با جنگل سخن مي گويد،زيرا که من ريشه هاي تو را دريافته ام،زيرا که صداي من،با صداي تو آشناست
2740
چقد دیر تشخیص دادن من تا رفتم ساکو ندیدن ،فرستادن تست بتا بعدشم سونو کردن گفتم خارج رحمیه همون بار ا ...

عزیزم شما تست بتاتون چقد بود،چند وفت از موعدتون میگذشت که سونو دادین؟

عزیزم شما تست بتاتون چقد بود،چند وفت از موعدتون میگذشت که سونو دادین؟

۷روز گذشته بود و عددش چهارهزارو پونصد بود

 اي دير يافته با تو سخن مي گويم ،بسان ابر که با توفان،بسان علف که با صحرا،بسان باران که با دريا،بسان پرنده که با بهار،بسان درخت که با جنگل سخن مي گويد،زيرا که من ريشه هاي تو را دريافته ام،زيرا که صداي من،با صداي تو آشناست
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687