بچم ۸ ماهشه پیش مادر شوهرم زندگی میکنم تو یه خونه اتاقمون جداس غذا مونم با همه فقط برای خواب میریم اتاقمون بچم از بغل مادرشوهرم میگیرم شیرش بدم گریه میکنه بغل هر کس میره جز من با دستش میزنه منو ۴ ساله ازدواج کردم ۱۹ سالمه ۴ ساله با اینا زندگی میکنم کم مونده گریه کنم جواب اونهمه زجر بخدا میگم نفس مامان بیا بغلم منو آدم حساب نمی کنه مامان بابامو هفته ای یه بار اونم یه ساعت بزور میزارن ببینم از اونام خوشش نمیاد فقط جونش در میره دخترم فقط موقع گریه و کثیف کاری و شیر مامانشم
دیگه نزار بره پیش مادرشوهرت
😐ببین مادر شوهرت چ با سیاسته ک بچتو کشیده سمت خودش
از بچه ۸ ماهه چه انتظاری داری
سعی کن بیشتربهش برس
عزیزم بچش یکم دیگه بزرگ شه درست میشه
ایراد نداره خوب میشه منم بچه م همین بود عزیزم
بیخود نیست میگن نی نی سایت سرزمین عجایبه !
لعنتی اون فق هشت ماهشه!!!!
اصلا چی می‌فهمه مگه 🤦
ما تو یه خونه ایم خوب
خودتو ناراحت نکن بزرگتر بشه درست میشه بچه منم اول اینجوری بود
دختر منم همینطور بود با این تفاوت که جدا زندگی میکردیم اما از ۱۱ ماهگی دیگه وابسته من شد ناراحت نباش اون بچه اس
۸ ماهشه فقط
قدرت تفکر و تعقل نداره اصلا
میشینی پیش خودت فکر و خیال میبافی الکی
بچه ست بابا
صبر کن بزرگتر بشه بعد ببین کیو انتخاب میکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
