بچم ۸ ماهشه پیش مادر شوهرم زندگی میکنم تو یه خونه اتاقمون جداس غذا مونم با همه فقط برای خواب میریم اتاقمون بچم از بغل مادرشوهرم میگیرم شیرش بدم گریه میکنه بغل هر کس میره جز من با دستش میزنه منو ۴ ساله ازدواج کردم ۱۹ سالمه ۴ ساله با اینا زندگی میکنم کم مونده گریه کنم جواب اونهمه زجر بخدا میگم نفس مامان بیا بغلم منو آدم حساب نمی کنه مامان بابامو هفته ای یه بار اونم یه ساعت بزور میزارن ببینم از اونام خوشش نمیاد فقط جونش در میره دخترم فقط موقع گریه و کثیف کاری و شیر مامانشم