فقط مشکل همینه؟ همه اکثرا همینو گفتن
من اصلا تو قید و بند مادیات نیستم که نخره هم مشکلی ندارم خودم دارم شاغل میشم و از قبل هم شاغل بودم یه مدت بابامم هست از دار دنیا فقط مارو داره و همه جوره حمایتم میکنه
ما مشکلی با هم نداریم که فکر نمیکنم برای من کم بذاره از الانم معلومه دست و دل بازه واسم هی واسم کادو میخره
من وضعیت مالی بابام خیلی خوبه و خیلی بهتر از خواستگارم و خانواده خواستگارمه و هیچ کمبودی توی زندگیم ندارم ولی هی بهم میگه دلم میخواد برات خرید کنم بیا بریم بازار چند روز پیش رفته بودیم بیرون حرف بزنیم به زور رفت بازار گفت پیاده شد بریم خرید من پیاده نشدم گفتم بریم حرف بزنیم چیزی لازم ندارم
ولی درسته ترس داره
چون سواستفاده مالی شده ازش تو ازدواج اولش
کل جهزیه رو خودش خریده بود ولی همه رو دختر برد به دختر ماشین خریده بود به باباش ماشین خریده بود نصف بیشتر وسایلای خونه خانواده دخترو خواستگارم خریده بود و کلی چیزای دیگه
روزای اول هی بهم میگفت ای کاش همه به اسم دوست داشتن نیان از آدم سواستفاده کنن ولی الان اصلا اونجوری نیست اصلا چیزی نمیگه