من دوساله با خونواده شوهرم قط رابطه ام حالا پدر شوهر مادر شوهرم هی زنگ میزنن دعوت میکنن واسه شام بنظرتون اگه مجدد تماس گرقتن برم؟؟؟
من هشت ماهه باردار بودم رقتم تو ساختمونشون انقدداذیتم کردن ک مجبور شدم نه ماه بعد بلند شم خیلی رفتارا کردن خیلی حرفا زدن خیلی دلمو شکستن من با سی ملیون روونه ی مستاجری شدم با دوتا بچه اختلاف بینمونم سر همین بود و من دیگ واقعا دوست نداشتم ببینمشون ولی خودشون به شوهرم گفتن ک ما در حق پریا واقعا ظلم کردیم میخان از دلم درارن مثلا
برو
راه رفته رو برنگرد
من باشم نمیرم اگه شوهرم زیاد فشار بیاره میرم ولی باهاشون سرد برخورد میکنم وقتی تو روزای سخت هواتو نداشتن میخایشون چیکار
کاش میشد بعضی ها رو با پاک کن پاک کرد اما متاسفانه نمیشه. بخاطر همسرت برو اما نزار دوباره کارشون رو تکرار کنن
برو ولی رو نده مث قبل بهشون
برو فکر کن رفتی خونه یه غریبه یه یک ساعتی و‌بیای...با روی خوش سلام علیک کن بعدشم ساکت بشین و‌برگرد بیا
باز خوبه که پشیمونن خانواده شوهر من که همیشه خدا طلبکارن هیچ کمکی هم نکردن که هیچ ازمون هم حسابی میچاپن
برو نمیشه تا اخر عمر قطع رابطه باشی بالاخره پدر مادر همسرته ولی سنگین و رنگین و کاملا رسمی برخورد کن بدون دعوت هیچوقت نرو اصلا شوخی نکن باهاشون زیادم نمون هروقت رفتی در حد یکی دو ساعت
به شوهرت بگو من نباید برم اونا باید بیان با دسته گل☺این زحمتی که به خودشون میدن باعث میشه دوباره تکرار نکنن اگه تو بری باز همون میشه ولی اگه با دسته گل اومدن دیگه برو.
دلتم برا شوهرت نسوزه اون خانواده شو ول نمی کنه
من تقریبا توشرایط شما بودم بخاطر همسرم رفتم وباهاش آشتی کردم ولی دیگه مثل قبل باهاشون قاطی نمیشم والبته اصلاااااا حرفاشون برام مهم نیست قبلا سرتک تک حرفاشون دق میکردم وسر شوهر بیچارم غر میزدم الان خودمو میزنم به نشنیدن
