امروز خاستگارم اومد دنبالم ..دوتا از دوستام دیدنش...خاستگار من سفید و بوره چشماشم قهوه ای روشنه .. نه خیلییی روشن ها ولی مشکی نیست..
بعد دوستم برگشته میگع حالم از مردای بور بهم میخوره میخاستم بگم خب تو حالت بهم میخوره من دوس دارم. بعد اون یکی برگشت یه حرفی زشتی زد ک نمیتونم بگم گفت چقد اخلاقش .... هست جواب سلام مارو زوری داد..( چون خاستگارم خجالتیه کلن و دوستام توقع داشتن باهاشون احوالپرسی کنه ولی فقط جواب سلام داد و تموم...
بعد شروع کردن از بدی های مهندسی عمران کفتن بعد گفتن ک توی این چندسال اخیر مهندسای عمران همه بدبخت شدن و کار نیست براشون و از گشنگی میمیرن و.. بچه ها خاستگار من مهندس عمرانه ولی کارای دیگع هم میکنه با پسرعموهاش توی یک کار دیگه ای شریکه ک درامدش خوبه ولی اینو دوستام نمیدونستن .... خیلی از حرفاشون ناراحت شدم بچه ها
از طرفی قرار بود اخر هفتع بیان خونمون دورهم باشیم اصلن انقد بدم اومد ازشون ک میخام کنسل کنم