اگه به عقب برگردم سعی میکنم که یادبگیرم اول ببینم جایگاهم کجاست آدم اول باید جایگاه خودش ودیگران بشناسه
دوم سعی میکردم که یادبگیرم که نبینم منفعتِ خودم توچی هس بلکه آدم باید ببینه منفعتِ همه توچی هس وبعد سعی میکنم محدودیت هامو بشناسم
خودارضاییی رو همون روزای اول ترک میکردم تا الان نخام انقد سختی بکشم واسه ترکش
دقیقا
و میبینید همه این حرفارو میشنویم اما تا وقتی سرمون نیومده باورمون نمیشه و تو وجودمون به یقین نمیرسیم
من اگه بخوام بگم:
۱_ با کسی که در حال درس خوندنه و کار نداره ازدواج نمیکردم
۲_ با یه آدم با وضع مالی خوب ازدواج میکردم
۳ _ خودمو قوی میکردم بیشتر درس میخوندم
۴_ زبانمو تقویت میکردم از ایران میرفتم
۵_ به هیچ کس و هیچ چیز اهمیت نمیدادم جز خودم
۶_ همون سال اول طلاق میگرفتم
ببین این سوال رو از هر کسی بپرسی براساس تجربه خودش بهت جواب میده
ولی من ب شخصه چون توی زندگی مشترک خیلی آسیب دیدم و شوهرم واقعا ب بلوغ فکری نرسیده و اصلا زندگی کردن بلد نیست،کلا چشمم از ازدواج ترسیده و ب نظرم عاقل اونه ک ازدواج نکنه
ای کاش میشد ب گذشته سفر کرد
تو زندگی فقط و فقط تحصیلاتم برام حسرته اگر برگردم عقب به جای رشته ریاضی میرفتم انسانی و دانشگاه روانشناسی میخوندم
یک نکته دیگه اینکه اسرارم رو به هیچ کس نگم.کاش یادم بمونه.
کمتر سادگی میکردم و اونجایی ک باید حرفم رو باارامش میزدم
