دیشب هی میگفت میخوام همراه مادر پدرم بریم مشهد من گفتم مشکلی ندارم اما مادرت خیلی وقتها یه حرفهایی میزنه آدم دلش میشکنه مثلا خودش زنگ زده یه خبری داده به من یک ساعت بعدش زنگ زده میگه سوژه برا خبرنگاری ات جور شد ، شوهرمم گفت بابات به من کم حرف نزده مثلا تو عقد گفته چرا هر روز میای اینجا
هر وقت هم میگفتم عروسی مادرشوهرم میگفت مگه یه بشقاب بیشتر غدا میخوری مادرت هی میگه عروسی یا اخلاق نداری تو خونه اما دختر خودش که عقد کرد اینقدر سر عروسی فشار اورد سر ۶ ماه عروسی گرفت
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
اونوفتها بابای منم زورش میگرفت ما دوسال عقدیم تو عقد هم تو این دو سال انواع و اقسام بلاها رو سر من آوردن اینها مثلا میرفتم خونشون به اصرار شوهرم باهام حرف نمیزدن
یا من میرفتم از دانشگاه خونشون ناهار میخوردم بعد از ناهار خسته بودم میرفتم بخوایم میگفتم بعد اظهر ظرفها رو میشورم بهش از عمد ظرفها رو میشست محکم بهم میکوبید میگفت مثلا عروس گرفتم