بچه ها من اصلا تا امروز هيچوقت احساس نكردم قبطه خوردم ب كسي يا از موفقيت و خوشحالي كسي ناراحت بودم !
قضيه اينه كه من عروسي نگرفتم !
يعني اوج كرونا بود و تصميم گرفتم كه ب جا عروسي خونه بخريم
بماند كه چقد قوم شوهر عذابم دادن سر خريد خونه كه ذره اي ذوق اولين خونم و شروع زندگي مشتركم رو نكردم !!!
من حتي هنوز لباس عروس واسه عكاسي هم نپوشيدم …
ولي الان همه دخترا فاميلامون ك هم سن و سال بوديم دارن جشن ميگيرن
و ماهم دعوتيم به يكيش
راستش دلم ميگيره نه از عروسي اونا به حال خودم
امشب يه عروس داماد خوشحال ديدم تو ماشين كه كلي ماشين دنبالشون افتاده بودن و بوق ميزدن
براشون ارزو خوشبختي كردم ولي بغض كردم
يه چيزي گلومو گرفت ….