خواهشا دقیق بخونین ببینین بهم حق میدین ناراحت بشم یا نه. اول شرایط کلی رو بگم. من حدود شیش ماهه عقد کردم. جاریم کمه کم 15 سالی میشه عروس ایناست. شوهرم از قبل بهم گفته بود که این جاریم خیلی کم رفت و آمد میکنه و دو سه ماهی یه بار میاد خونه مادرشوهرم. مادرشوهرمم سالی یکی دو بار میره خونه اونا. مادرشوهرم خیلی پیر و از کار افتاده است و خیلی به سختی توان راه رفتن داره. و خیلی هم زن مهربونیه. من تو این مدت هیچ مشکلی باهاش نداشتم. هر موقع رفتم خونشون یا شوهرم از بیرون غذا میگیره که مادرش اذیت نشه یا مامانش بنده خدا خودش درست میکنه. منم ظرفارو میشورم. دو مرتبه هم صبح که از خواب بیدار شدم دیدم داره جارو میکشه که جارو رو از دستش گرفتم من جارو کردم. یا با اینکه خودم اصلا چایی نمیخورم همیشه لیوانای چایی اونارو میشورم مشکلیم ندارم. مادرشوهرمم اصلا برام کم نذاشته. هر جا نشسته ازم تعریف کرده و گفته یه فرشته نصیبمون شده. هر ماه هم دو تومن سه تومن چهار تومن بهمون میده و میگه جوونین برین برا خودتون خوش بگذرونین یا لباس بخرین الان لباس تو تنتون قشنگ دیده میشه دو روز دیگه با کمر خم هیچی بهتون نمیاد. یا میگه نگه دارین برا زندگیتون لازمتون میشه. ولی شوهرم میگفت از اون جاریم دل خوشی نداره و از بی محلی و رفت و آمد نکردن اون ناراحته دیشب من رفته بودم خونه مادرشوهرم و شام خورده بودیم که برادرشوهرم و جاریم و بچه هاش اومدن...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دیگه واقعا بهم برخورد که چرا من باید برم برا برادر شوهرم چایی بریزم بیارم و زنش همونجا کنارش عین پاد ...
گلم به نظرم خواسته به اون بفهمونه که نگاه کن چه عروس گلی دارم که مثل دخترشی ازت خواست وباکمال خوشرویی انجام دادی اصلا ناراحت نشو .اگه میدونست ناراحت میشی یا اهلش نیستی اصلا بهت نمیگفت
دیگه واقعا بهم برخورد که چرا من باید برم برا برادر شوهرم چایی بریزم بیارم و زنش همونجا کنارش عین پاد ...
حالا چرا میگه زرد چوبه خانوم
نینی سایت اینجوریه که تو تاپیک بزن درمورد یه چیز خیلی عادی آخرش دعوا میشه خانوما بیایین یاد بگیرین چیزایی که خودتون تجربه کردین حالا خوشایند خودتون هست یا نیست نکنین تو حلق بقیه وقتی بهم احترام بزاریم جهان قشنگتری خواهیم داشت
عزیزم من عقدم. اون جاریمم وقتی عقد بوده زیاد میومده و میرته. از بعد عروسی رفت و آمدشو کم کرده. به اونا هم اول ازدواج خیلی کمک میکردن حتی برنج و گوشت میبردن براشون..
منم به شوهرم گفتم. مطمئنم میره به خواهر و مادرش میگه که ناراحت شدم. از دفعه بعدم اگه اونجا باشم اونا ...
چه بد فکر میکنی. شب میری میمونی از قدیم گفتن مهمون چند ساعته بیشترش صاحبخونه میشه بعد جاری که دو ساعت میاد نمیگی بیاد ظرف های تو را هم بشوره. کار خاصی هم نکردی دو روز دیگه مهمون بیاد خونه ات چکار میکنی؟ مگه پذیرایی حمالیه. دو تا میوه شستی آوردی و یک چای. من مهمون واسم میاد که خونه شون دعوتم نمیکنن چند روز میمونن از جاشون بلند نمیشن نمیگم حمالی. دیدت را عوض کن اینطوری خودت اذیت میشی
مادر شوهرتو دو دستی بچسب تا میتونی احترام فراوون بذار خواهرانه نصیحتت میکنم ..ماهه ماه .بسیار باهات صمیمی یه تورو صاحب خونه دیده عین دخترش اونو درحد مهمون یکساعته اصلا چیز بدی ندیدم .همچنان ب دوست داشتن تون ادامه بدین عروس خانوم 🤗❤️خوشبخت باشین
یه همسر 👩❤️💋👨یه مادر🤱خوشبختم ،🌱❤️ گذشته سخت گذشت تو دریا بودم ،⛈️🌊🌬️طوفانی بود ترسیده بودم 😭😰دعا میکردم ،🙏🥺اما قایق م هم شکست 🚣افتادم 🏊شنا بلد نبودم غرق شدم 💔چشامو باز کردم ب ساحل امن رسیده بودم 🏝️🏖️🥰از خدا ممنونم ❤️🌱ب مو رسید پاره نشد 🤗
یه همسر 👩❤️💋👨یه مادر🤱خوشبختم ،🌱❤️ گذشته سخت گذشت تو دریا بودم ،⛈️🌊🌬️طوفانی بود ترسیده بودم 😭😰دعا میکردم ،🙏🥺اما قایق م هم شکست 🚣افتادم 🏊شنا بلد نبودم غرق شدم 💔چشامو باز کردم ب ساحل امن رسیده بودم 🏝️🏖️🥰از خدا ممنونم ❤️🌱ب مو رسید پاره نشد 🤗