عزیزدل اینجا باید شما سیاست به خرج میدادی
باید همسرتو هرچی هست مثلا اسمش حسین
صدا میزدی حسین جاااااان بیا
چایی رو که برده بود میوه و شیرینی هم میبرد براشون
بعد میرفتی مینشستی کنارش با خنده و شوخی از خودت و همسرت پذیرایی میکردی
آخر شبم میگفتی واای عشقم ممنون که کمک کردی نزاشتی مامان جوون با کمر دردش دولا و راست بشه بیا ظرفا رو هم بشوریم خشک کنیم بزاریم سرجاش که مامان خسته نشه
هم همسرت راضی بود هم مادرش هم خدا