دیشب رفته بودم خونه مادرشوهرم که جاریم اومد...

ولی من فکر میکنم قضیه فقط همین یه پذیرایی ساده نیست احتمالا از قبل از جاری چیزی به دل گرفتی اینطوری ناراحتی 

چقدر خوبه بنده خدا

مادرشوهره ماهه ماه

من که بودم هرکاری براش میکردم چون زن باشعوریه. 

اره بخدا 

خدا حفظشون کنه

امیدوارم تا اخرش همینطوری مهربون و با انصاف باقی بمونن

انشاله

بنده خدا میگه روزای عادی خودش پا میشه جارو میکشه

تازه زنگم زده گفته بهت خوش نگذشت😔

پول رو قبول نکنید. تا توقعی هم نباشه. 

وقتی پول رو قبول میکنید کم کم اجازه دخالت و اینجور کارها داده میشه.

کوچیک نشدی

رفتار خودت ایراد داشته عزیزم

اینو خوووب تو گوشت فرو کن چون سر خودم اومده خواهرانه میگم...خانواده شوهر هر چقدم طلا باشن شما دخترشون‌نیستییی پس مثل دخترشون هم نمیشی...مادرشوهرت خوبه؟؟شکی توش نیست ولی تو هم در حد خودت کار کن تو خونشون...شما هنوز تازه چند ماهه عقدی...منم اوایل عقدم مادرشوهرم بهم طلا میداد تعریفمو میکرد ولی حقیقت اینه که دم دست باشی دم دستی‌میشی

هر چقدررر هم طرف خوب باشه...جاریت فهمیده چیکار کنه‌..تجربه اش بیشتره دیده وظیفه اش شده خیلی کارا و خودشو واسه همین کنار کشیده...مادر منم جوونیش‌مثل شما بود ..کلی کار برای خانواده شوهر کرد اونا هم میگن زهرا(مامانم)مادرو نگه میداره...کلی‌مادرشوهر داری کرد تو شرایط مریضیش کلییی هم حرف شنید‌ و در نهایت عموهام برگشتن گفتن مامانمونو چاق کردی بدترش کردی!ببین اگر میخوای خوشبخت باشی احترام نگه دار ولی حد و حدودتو حفظ کن توروخداااا...جاری های منم کم رفت و آمد میکنن احترامشون سر‌جاشونه ...اولشه که میگه دست زردچوبه خانم درد نکنه الان اولشه که میگه اینکارو بکن اونکارو بکن جلوی جاریت...مث زن دایی های منه...بزرگه کلی تجربه داشته خودشو کنار‌کشیده مادربزرگم (مادر مادرم) با وجود اینکه فرشته اس ینی عشقههه هر چی بگم کم گفتم برگشته به عروس کوچیکه اش گفته فلانی(عروس بزرگه)تازه از راه اومده خسته اس براش شام درست کن!!!بله عزیزم حد خودتو حفظ کن که تو زندگی خیلی مشکلا پیش میاد و اگه تو بی تقصیر هم باشی باز دختر یکی دیگه ای ن دختر اونا و اونا طرف پسرشونو میگیرن!

والا شرایط شما جوریه که ادم نمیتونه چیزی بگه....قرار نیس چون عروس اولیه خیییلی بد بوده شما خیییلی خوب باشی..معمولی باش..رفتارت با مادرشوهرت متقابلا خوب بوده اما هیچ وخت زیاده روی نکن چون هم شوهرت هم مادرشوهرت بد عادت میشن....شنیدی میگن هر چی بیشتر خودمونی بشی بیشتر گند میزنن به هیکلت..ولی با این چیزاییکه شما از مادرشوهرت گفتی فک زن بدی نیس اما شمام خییییلی دیگه نمیخاد تو عقد رفت و امد کنی..یا هرکاری که اون جاریت نکرده همشو تو بکنی..به اندازه رفتار کن که به قول خودت نشه وطیفه.اون جاری بزگه سنش از شما بالاتره و به مراتب تجربشم بیشتره..هیچ وخت خیلی خودتو دست پایین نگیر..شوهر ادمم راجب ادم فک میکنه ادم کم داره..ولی نمیگم بی احترامی کن...اندازه ای که سهمته کار کن..وجدان داشته باش..اما خیلیم شوهرتو پررو نکن..البته این نظر شخصیمه..و شاید هزاران اشتباه توش بوده شما هر جور فک میکنی درسته رفتار کن

واقعا حیف ادم که الکی حرص بخوره

😂😂😂😂منم اولش هی  فسفر سوزوندم که چرا بهش گفته زردچوبه داره تیکه میندازه بهش؟رنگش زرده چیه؟!

بعد متوجه شذم اسم.کاربریه😂

وای خدا نکشتت 😂😂😂

عزیزم با ی چای اوردن یا ظرف شستن هیچی از تو کم نمیشه ک هیج بلکه به خانومیت اضافه میشه قدر مادرشوهرتو بدون ک مادرشوهرررر ندیدی🤪سر اینچیزا روزای نامزدیتون رو بهم نزن کاری نکن شوهرت چیزی ب مادرش بگه ودید اونو هم نسبت بهت برگردونه بدون توقع خوب باش

به نظرم خواسته پز بده به اون عروس بفهمونه ببین چه عروسی دارم الان خودتو بیخود ناراحت نکن دلیلش همینه

به قول دوستان با شما راحت تر بوده میگی پادرد و ایناهم داره نمیتونسته بلند بشه

اونجا بیشتر هم خونه تو هستش تا جاری چون شوهرت هنوز اونجا زندگی میکنه

رفتار جاری زیاد جالب نبود حداقل چای شوهرشو میریخت

رفتار مادرشوهرت اصلا بد نبود به دل نگیرش