اگه توجه کرده باشین نقش فرزانه ازهمون اولشم منفی بود از اونجایی ک توسینماداشتن باهم فیلم میدیدن وباهم حرف میزدن بعدمیگه من کلی آرزودارم ک میخوام با هم بهشون برسیم باکمک تو.. ازمالک میپرسه آرزوهاتوبگو گف ک عزیزبره مکه براعادلم ی آرزویی داشت وبراخودش چیزی نگف بعدفرزانه بهش گف ن اینا ک آرزوهای تونیستن ی آرزوبراخودت بگو اینا ک مربوط ب تونیست
کلادنیاشون خیلی ازهم فاصله داشت فرزانه هم خودش فهمید ک عاشق نبوده وقتی خیلییی فک کرد فقد ی حس خوب ومیشه گفت ن خیلی خاص بلکه معمولی نسبت ب مالک داشت چون براحتی وخیلی زوددد تونست ازش دل بکنه وفراموشش کنه درادامه هم تصمیم ب انتقام ازمالک وخانوادش گرفت وبعدشم سریع رف بانادروعاشق اون مرتیکه شد اون عاشق پول بودک باهاش بتونه ب آرزوهاش برسه ک نادرم دقیقاهمین کاروهم براش کرد ودلیل دوس داشتن مالک هم غیرتی بودنش بود ولی خودش گف من غیرت نمیخواستم من رسیدن به همه ی آرزوهامو میخوام
فرزانه خودخواه بود درحالی ک مالک قلب بزرگی داشت درمقایسه بافرزانه واصلابهم نمیومدن وهمون بهتر هم ک بهم نرسیدن
ولی ازمرضیه هم خوشم نیومد ک رف با مالک حداقل بخاطردوستش نبایدقبول میکرد خیلی زخمیش کرد فرزانه رو بااین کارش