فاصله عشقو نفرت خیلی کوتاهه عشق فرزانه ام عشق نبود هوس بود و با عشق اشتباهش گرفت ادم عاشق به معشوقه اش شک نمیکنه معشوقه اش حتی خلافکار ترین ادم رو زمین باشه براش نهم نیس و اونو بهترین ادم میبینه بنظرم فرزانه شخصیت جاه طلبی داشت و عاشق نبود
اتفاقا سکانس انگشتر نشون نیده عاشق مالکه ولی خب چون نرسیده بوده بهش عقده شده بود براش.اون سکانس ربطی به شوهرش نداشت انگشتر مرضیه رو گرفت کرد دستش گریه کرد گفت سالها قبل من شکل همین انگشترو داشتم گمش کردم.دلیلی نداشت انگشترو دوباره دستش کنه و گریه کنه ولی خب شوهرشم قهرمان زندگیش بود به همه ارزوهاش رسوندش ولی مالک عشق نافرجامش بود
نه بنظرمن فققققط بخاطر اینکه تو مرگ نادر مقصرش میدونه و بخاطر اینکه فکرمیکنه پسرش مرده شدید کینه داره
بچش رو دزدید اما آروم نشد
سعی کرد با بچشون انتقام بیشتر و بدتری بگیره
درضمن از ازدواج و خوشبختی اون دو با هم ناراضی بود و اینکه حسادت و کینه حد و مرز نداره که یکی انتقام رو گرفته بود مثلا داستانی هست که میگه یه نفر برا اینکه به همسایشون ضربه بزنه به یه نفر گفت بیا منو رو پشت بوم این همسایم بکش تا فکر کنن اون منو کشته و بگیرنش یعنی برا اینکه همسایه رو به دردسر بندازه خودش کشته شد اما آخرش اون قاتل اومد همه چیز رو توضیح داد و گفت که پول بهم داده تا بکشمش تا همسایه‌اش گرفتار بشه و فکر کنن اون قاتله
