دیگه خسته شدم دیگه حال ندارم فقد به فکر خودکوشیم کاشکی یه چیزی بود میخوردم میخوابیدم دیگه بیدار نمیشدم دیگه هیچ انگیزه ای ندارم هر وقت میخوام برم سراغ درسم انگیزشو ندارم قبلا خیلی به خودم به پوستم به لباسام میرسیدم الان هیچی هروقت میخوام یکم به خودم برسم هیچ انگیزه ای ندارم هر وقت یه فکری میزنه به سرم خانوادگی بریم بیرون انگیزشو ندارم دیگه انگیزه هیچی رو ندارم فقد مرگ دوایه دردمه واقعا دیگه حالم بهم میخوره هروقت ناراحتم گریه میکنم حالت تهوعه میگیرم خسته شدم خداشاهده یه روز نشد گریه نکنم فقد یه روز فقددد یه روز😢همش مغزم تصوراته بده درباره خانوادمو زیاد تر بتر میکنه همش یه گوشه نشستم غصه گریه میکنم💔قلبم خیلی درد میکنم چرا تو سن کم ۱۵ سالگی دارم کولی عذاب میکشم هیییی آخه این چه حکمتی داره