ممنون عزیزم ..داشتم میرفتم
ای کاروان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
من مانده ام مهجور ازو بیچاره و رنجور ازو
گویی که نیشی دور ازو در استخوانم میرود...
در رفتن جان از بدن ،گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود