کار عقلو تو کردی ازدواج کردی بابا
خواهر من ترم یک کارشناسی ازدواج کرد ارشد دانشگاه تهران قبول شد و الان هم شاغله دکتری قبول شد نرفت چون کارش پژوهشیه همون خوشحالش میکنه ولی هنوز بچه نیاورده سنش هم هنوز راه داره به سی نرسیده
در مورد بچه باید ببینی اولویت های زندگیت چیا هستن واقعا
ما چهار پنج سال بود عروسی کرده بودیم و بچه نمیخواستیم مسافرت هامون رو رفتیم و جاهایی که نمیشه با بچه رفت رو رفتیم من شاغل بودم و حسابی سرم به کارم گرم بود
ولی یک دفعه خیلی اتفاقی با این واقعیت روبرو شدیم که برای بچه دار شدن مشکل داریم و بعد از دو تا سقط خدا پسرم رو بهم بخشید
باید ببینی اولویت هات چی هستن و آگاهانه تصمیم بگیری اولویت من اینه که دو تا بچه رو داشته باشم و تفاوت سنیم با بچه م زیاد نباشه واقعا از اینکه یه مادر بی حوصله باشم یا یه مادر که از نظر ذهنی به بچه ش نزدیک نباشه برای من قابل پذیرش نیست برای همین توی این فکرم که زودتر بچه دوم رو بیارم و بعدش برم به هدف های خوب دیگه م برسم
الان از ترک کردن کارم خوشحال نیستم ولی به هییییییچ وجه از بچه آوردن هم پشیمون نیستم
همیشه وقت برای ادامه اشتغال هست
ولی توانایی باروری حوصله جوونی میل و اشتیاق برای تحمل سختی های مادری چیزایی هستن که بچه دار شدن رو محدود میکنه و طبق اولویت های خودم دلیلی نمیبینم که اصل رو بذارم کنار بچسبم به فرع