من زایمان دومم شرایط شمارو داشتم البته مادرم دستپختش خوب بود ولی همسرم توقعاتش زیاد بود
اصلا و به هیچ وجه همکاری نمیکرد و دائم تو اخم بود
بعد ۴روز بستری و زایمان اومدم خونه دیدم بخاری وصل نیست و غرهم میزد
گفتم بچه ها برای تو من میرم دیگه نمیکشم نمیخواد کمک کنی قیافه هم نیا برام با شکم پاره و نوزاد و بچه دوساله خودت تصور کن
دیوونه شده بودم از رفتارش
گفت نه نرو من میرم گفتم فقط برو برو نمیکشم