۷۴ سالشه هم خونه منو نصف کرده هم شوهرمو هر شب باید بره پیش اونا بعدش بیاد خونه
پسربزرگه هم که اصلا ادم حسابشون نمیکنه اینارو
هر روز میبینمشون حالم بهم میخوره
خونه خراب شده خودشم داده دومادش مجانی میشینه بعد اومده چپیده طبقه پایین ما
میوه بخریم اب میوه یا هر چی حتی گوسفند بکشیم انگار ارث باباشونه نصفش میکنن
شوهرمو واسه شام دعوت میکنه منو نه
منم محل نمیذارم دیگه مریض هم بشه دیگه یه لیوان ابم دستش نمیدم
خدا گورشو تنگ کنه به حق این ماه تقاص منو ازش بگیره