اونایی که بچه ی شیر به شیر داشتن بیان😁😍😍😍

نمیدونم سه ماه دیگه میام میگم😂

خودم وقتی خواهرم بدنیا اومد از مامانم پرسیدم کی باباشه گفت بابایی خودت منم تا میتونستم گریه کردم که نه فقط بابای خودمه 😅

یک دنیا خوشحال شد

بچه‌ها با تفاوت سنی کم بهتر بچه بعدی و میپذیرن

فاصلشون چند ماهه؟؟

برای تا دنیا بیاد میشه یک سالو یک ماه

ماشاالله چه فعال و توانمند 

کشور به داشتن شما افتخار میکنه🤣🤣

هیچی خودم یه نمونه اش بودم به خواهرم حسودی میکردم نمیزاشتم شیر بخوره 

بچه های من شیر به شیر نیود وقتی کوچیکه دنیا اومد بزرگم دو سال هفت ماهش بود وای نگم براتون وقتی از بیمارستان وارد خونه شدیم انگار دختر بزرگمو زنبور نیش بزنه از اینور به انور بدو بدو میکرد جیغ میزد الکی گریه میکرد بخدا ترسیدم‌ گفتم بدبخت شدم کی اینارو بزرگ کنه ولی یه چند روزی اینجوری بود الان عادت کرده خیلی دوسش داره حتی کسی بیاد خونمون نمیزاره بغلش کنن میگه میبرن خونشون من تنها میمونم 

خوبه برای تو که من چی بگم که اینقد کمه🤦‍♀️😅

فکر کنم برای من خفش کنه انقد گه وابستمه😥

برای منم اوج وابستگیش میشه خدا رحم کنه🙁

من دو روز بیمارستان بودم برای سزارین دخترمم اون موقع دقیقا دوسالش بود پیش پدرشوهر مادرشوهرم گذاشته بودمش و اولین بار بود که تنهاش گذاشته بودم وقتی از بیمارستان ترخیص شدم اومدم خونه داشتم دق میکردم از دوری دخترم همش به شوهرم میگفتم زودتر برو دخترمو بیار یکی دوساعت بعد دیدم صدای در میاد منم سینه ام توی دهن بچه ام بود داشت شیر میخورد مادرم در رو باز کرد دیدم دخترم با خنده پرید تو یهو چشمش که به من افتاد که یه بچه کوچولو داره ازمن شیر میخوره خنده توی دهنش ماسید قشنگ قیافه اش یه جوری شد😥😥یواش

یواش اومد کنارم تا حالا بچه به اون کوچولویی ندیده بود خیلی داشت تعجب میکرد هیچیم نمیگفت انگار دهنش قفل شده بود اومد یه کم سَر بچه رو ناز کرد منم افتادم گریه براش خیلی تعجب زده شد یهویی😭😭دوس نداشتم وقتی میاد بچه  رو اونجوری توی بغلم میدید دوس داشتم کم کم باهم میرفتیم بغلش میکردیم که دخترم کم کم به قضیه عادت کنه... 

ولی خیلی زود به هم عادت کردن و ماشالله الان عاشق همن دوتا آجی عشق مامانشون❤️🥰