امیدوارم بتونی مشکلتو حل کنی عزیزم ولی خودتو دوست داشته باش جلو آینه وایسا زیبایی هاتو ببین ارایش کن و از زیباییت لذت ببر. ورزش کن و خوشحال باش ک برای سلامتیت تلاش می کنی. شما محتاج این نیستی ک حرف بزنی خانواده همسرت استقبال کنن. من ب مادر شوهرم سلام دادم جواب نداد گفتم شاید نشنیده دوباره سلام دادم باز جواب نداد دیگه گفتم فدا سرم ک جواب بدی منم اینقدر سر سنگین بودم ک خودش اومد شروع ب حرف زدن کرد
مشکل از ادمای اطرافته ... مثلا اطرافیان من همشون بی مهرن
من برام این موضوع کم اهمیت شده چون نمیتونم که عوضشون کنم اونا همینن که هستن متاسفانه کاری از دست من برنمیاد جز کنار اومدن با این موضوع
فقط دارم تمام تلاشمو میکنم که ادم موفقی بشم
سر خودمو با کار و دوست و رفیق گرم کردم به ناچار
چون خانوادم ادمای با محبت و خوش زبونی نیستن بسیار سرد و یخن من خودمو بکشمم اونا عوض نمیشن
در عوض با ادمای درست وخوب در ارتباطم ادمای خوب و با محبت کم نیستن
اسی چکارکردی واسه اعتمادبه نفست؟
سلام عزیزدلم خوبی؟
تاریخ تاپیکووو😂خداروشکر گذشت اون روزا
آبجی جونم من خداروشکر دیگه مشکل اعتماد بنفس ندارم میدونی منشأ مشکلم کجا بود؟خودم
و ارتباط اجتماعی فوق العاده ضعیفم
ارتباط اجتماعیمو قوی کردم خجالت و رودروایسی و معذب بودنو تا حد زیادی تونستم بذارم کنار و به همون اندازه که اینارو کنترل کردم مشکلم حل شد البته هنوز جا داره بهتر بشم دنبال تایید بقیه نیستم کاری که دلم بخوادو میکنم
پررو شدم بقیه دیگه به چشمم گنده نیستن همه رو در یه سطح میبینم و توجمع دیگه خجالتی نیستم با اینکارا بقیه هم کم کم توجهشون بهم زیاد شد . ببین مردم وقتی یه ادمیو میبینن که کمرنگه و توجمع کم حرفه و از این قبیل رفتارا داره، ناخوداگاه جدیش نمیگیرن به چشمشون نمیاد اون فرد و محل نمیذارن بهش
تو باید بتونی توجمع راحت نظرتو بیان کنی تو کارا مشارکت کنی به هر بهونه ای حرف بزنی که حضورت به چشم بیاد اونوقت رفتار بقیه هم باهات تغییر میکنه
۲۴ سالمه
راستش کارخاصی نکردم نخواستمم یه شبه تغییر کنم
همه اینا به مرور اتفاق افتاد
خیلی مشکلات مختلف برام پیش اومد زندگی بهم سخت گذشت منم پوست کلفت تر و بچه پرروتر شدم یه جورایی بی حس شدم دیگه اون حساس بودن و ریزبین بودن رو نسبت به رفتار بقیه ندارم
