رفته بودیم خونه دوست بابام که باهاشون رفت آمد داریم
با خودم پک مانیکور پدیکور برده بودم. چون تازه خریده بودم و خوشحال بودم نشستم جلو پسرشون ناخونام مانیکور کنم. اصلا بلد هم نبودم جالبه کل ناخونامم از ته بود😀 بعد مامانم یه چشم غره رفت گذاشتم تو کیفم بعد همون پسر شد شوهرم. یادم باشه شب که شوهرم از سرکار میاد بهش بگم 😂😂😂 واقعا چرا میخواستم نشونش بدم 😐
یبارم تو مدرسه همکلاسی مون ابرو هاش انداخت بالا با پز گفت صدام دایی کنه 😧🙄😐
من گفتم صدامممممم؟ عراق؟؟
گفت آره
من به بچها گفتم بیاید ببینید چی میگه بعد دو باره گفت
بعد ما گفتیم داییت باشه که شمارم اعدام میکنن احتمالا
انقدر گفتیم آخر گفت نه دوست داییمه
آخرشم با بچها به غلط کردن انداختیمش گفت الکی گفتم 😂 یکی نیس بگه عقل کم لاقل اسم یه آدم حسابی بگو