خالم هر وقت میا خونمون پز دامادشو میده ک فلانن عالین چون از شوهر من خبر دارن ادمی نیس
بعضیا میگن وای این قد پوووووووووستم حساسه😬
عزیزم
بخدا هرکی یه دردی داره
چند روز پیش یکی از کاربر ها گفت ماهی ۱۳ میلیون خرج میکنم
منم گفتم یه سر بزنم به تاپینک هاش
بخدا دلم براش سوخت یعنی تا مدتی از فکرش در نمیومدم
شوهرش اینقد درکش نمی کرد
از حرص و فشار روحی زیاد خودشو کچل کرده بود
عکسشم گذاشته بود
منظورم اینه هرکی جنس غمش فرق داره
توکل کن به خدا
میدونم گلم درد غم سختی بی پولی منم سخته برام با مردی زندگی کنم ک نفهمم زتدگیم چیه غذام چیه ادم صبوری هستم دیگه تحمل ندارم شب روز تنها تو شهر غریب بمونم نگاه در دیوار کنم با دختر یکساله مردی ک ن فکر زن باشه ن بچه ن پول بده حتی یارانه بدرد نخور هم برداره واس خودش مردی ک رفیق باز باشه هی تهدید کنه میزنمت بگه نمیبرمت تفریح واقا زوره محبتی هم نمیبینم خونه بابا راحترم
مامانبزرگم منو پاگشا کرده بود برا پز دادن جلوی شوهرم مامانبزرگ و عمم یه عالمه نشستن تعریف رابطه نزدیکشون با یکیو کردن که رفته کانادا! ینی انقد دوره حتی بابامم نمیشناستش بعد مامانبزرگم میگف ما هر روز با هم تصویری حرف میزنیم بعد اصراااار به عمم که الان زنگ بزن حرف بزنیم باهاش😂😂😂😂😂
یه کاربری امرور تاپیک زد که رفته بیمارستان واسه ای وی اف بعد همه اونایی که اونجا بودن کارگر بودنو داغون
ایشون سطح بالا بوده و پولدار و هیچکس انگشت کوچیکه ایشون نمیشده از بس که ایشون پولدار و زیبا بودن
ادبیاتش و طرز حرف زدنش رو که نگم اصلا
توهین هاش به همه کاربرها هم هیچی
الفاظ بسیار رکیکی که به کار میبرد هم هیچی
نکته جالبش تاپیک های قبلش بود که کلی از بی پولی و نداری و خفت و خواری و وضع وحشتناک زندگیش و رابطه افتضاحش با همسرش نالیده بود
این تباه ترین پزی بود که به عمرم دیده بودم که یه نفر بیاد پز نداشته هاشو بده😐😐😅😅
مادرشوهرم برگشت بهم گفت تو فامیلمون بهم میگن..
هد فامیل ( اون تایم فیلم پایتخت نشون میدادن)
حالا فامیلاشون ی مشت معتاد مفنگی گداگشنه 😂😂😂😂
بخام از پزاش بگم ی کتاب میشه.
شوهر اولش فوت کرده بعد با دوتا بچه با برادرشوهرش ازدواج کردخ..
همش میگه بعد فوت شوهرم خواستگار دکترررررررررر داشتم😶😶😶😶😶
مادربززگ شوهرم خدمه بود تو خونه های مردم ..میگه مادرم خیلی باکلاس بود همش به کت دامن بود
زنداییم گوشواره خریده بود ازین مدل عربیا که طرح بادبزنه درازه زشته بعد اومدن شب نشینی خونمون هوا هم کاملا متعادل بودا یهو روسریشو انداخت پشت گوشاش گفت چقدر هوا گرمه ما به هم نگاه کردیم جلو خودش ترکیدیم حتی بچه هاشو شوهرشم خندیدن
بعد چندوقت بعدش مجبوری فروختشون رفته بودیم خونشون سرشو بسته بود با دستمال سردرد داشت بخاطر فروش گوشواره هاش🤣🤣
خاهر شوهر من طبقه بالای خونش تو دو مرحله بنایی ساخته چون سری اول پولش نرسید کامل کنه الانم وام برداشته چنان پز میده انگار تیلیارده بابا چند سال زندگی میکنی دلت نمیاد یه دست مبل بخری جارو برقیش دیگه ارور داده فقط پول جمع میکنه میگه من پولمو میدم ملک و املاک ، چنان با عشوه هم میگه یه خونه داره فقط🤦♂️
من وقتی ۸ سالم بود یخچال آبسردکن دار تازه مد شده بود و ما از محدود کسایی بودیم که خریده بودیمش، مامانم تو مخزنش به جای آب بعضی وقتا شربت میریخت خنک شه ، منم به دوستام پز میدادم میگفتم یخچالمون خودش وصله به لوله، از کارخانه ی سازندش بهش شربت ها مختلف وصل میکنن😐🤭🙄
