2752
2734
عنوان

داستان زندگی و ازدواجم.. تاپیک دوم

| مشاهده متن کامل بحث + 26108 بازدید | 148 پست
ب نظر من این اقا  حکایت هم خر و هم خرما هست یعنی ن میتونه دل بکنه و ن میتونه بنیاد یه ازدواج ...

میدونی توجیه می کرد ک اونها دنبال منن و اونا برای من مشکل رو به وجود اوردن و...

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



اون روز سحر کلی با هم حرف عشقونه زدیم..بهم گفت من قبلا هم بهت گفتم منو مرد خودت کن..حرمتو حفظ کن..داری منو خراب میکنی پیش پدرت و خانوادت..نکن..مرد هم احترام میخواد هم مراقبت و توجه..بهش کفتم نذاشتم احترام بهت؟؟  جزاین روزا ک روانم بهم ریخته...گفت نگو عزیزم...

بابام جلسه قبلی حرف اینو پیش کشیده بود و بهش گفته بود چرا اون زمان رو مهریه ابنقدر گیر دادی...ترسی ک داشتی چی بوده واقعا؟ از زیرش در رفت ک اون موقع جواب بده...

حالا بهم گفت دیدی بابات دهنش چقدر درگیر شده وواینو پیش کشید؟بهش گفتم اره چکن ما رسمنداریم کسی چک و چونه بزنه رو مهریه...بماند ک معقول بهت گفتم...گفت من مبخواستم ببینم حرفت چیهو چقدر منو میخوای...واگرنه بیا بریم برنم ب نامت هرچی میخوای..بهش گفتم اخرشم من نگاه چشمات کردم دسیتو گرفتم گفتم چهارده سکه قبوله...حالا من عاشق ترم یا تو..گفت معلومه ک من این چه سوالیه مپیدسی...بهش گفتم اره خب دیدیم کی حرف اون بکیو قبول کرد...گفت بایستی بدونی من مرد توام ن تو مرد من...واگرنه من هر چی دارم فدای ی تار مونه اینو میفهمی تو زندگیمون..حالا هم اروم باش..ب خودت بیا..زندگیمون خراب نشه...دلم مبخواد بیام بغلت کنم بچسونمت بخودم بگم بیدااار شوووو

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

🌍: فعلا که تو‌کف همه چیزم

🌍: همه چی

حتی یه چایی ساده خانم پز

من: ای جان

حقته دل تنگی

 ارامشو ازم گرفتی

🌍: 😏

 🌍: باشه مقابله به مثل کن

من: نه اصن اینطور نیس، من واقعنی گیر افتادم

🌍: من دیگه یه نفس راحت نخووهم کشید

🌍: من مرده ام

من: ای بابا چرااا.. دور از جونت

🌍: واقعا مرده ام

🌍: برو

من: نگو دیگه

🌍: مزاحمت نمیشم

: کجا برم

🌍: یه عکس تمام قد بده ببینمت

🌍: دیگه همینو میخووم ازت

🌍: فقط همین

🌍: اخرین ارزومو براوده کن

: چرا آخری؟

🌍: چون احساست نسبت بهم کم شده

🌍: چون مم بی احساست مرده ام

: اون روزی یادته لباس عقدو پرو کرده بودم، چقدر هیجان داشتی

همه کسایی ک تو مزون بودن صداتو می شنیدن گفتن چقدر خوشحاله، چقدر خوش دوقه

 تا بهت گفتم زنگ زدی

 هی میگفتی خیلی عالیه بهت میاد عزیزم، اخی... یکی از بهترین خاطره هامه

شش نفر اونجا بودن همه داشتن میخندیدن بستو صدات ذوق داشتی

 منم نموندم تو رخت کن، اومدم بیرون همه تو نور ببینن

🌍: واقعا بهت میومد، محشر بود تو تنت

: خوش تن بود

: من شاید ده بیست تا لباس پرو کردم

 دو تایی ک اونجا پوشیدم خوب بودن فقط

🌍: مه تاب

🌍: من میخوامت

🌍: تازه نمیدونن که من چقدر دوست دارم

وگرنه جونشون در میره از حسادت

: حسابی عروس شده بودم

🌍: اره فقط بایستی شبش مال من میشدی


: ببین حالا  چ بداخلاق شدی

🌍: من هیچ بدلخلاقی نرارم

خودتم میدونی

🌍: هیچوقت بداخللق نبودم پیشت

🌍: هیچ وقت

: خیلی همدیگه رو اذیت کردیم

 همون طور ک حرفای تو یاد من نمیره : لابدحرفای منم از یادت نمیره


قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
2731

چقدر به هم بد کردیم

🌍: حرفای خوبت محاله یادم بره

: عزیزم

: من خیلی دوستت دارم

 هیچ وقت فکر نکن دوستت ندارم

🌍: نیمه ی پر لیوان رو ببین

: دوستت نداشتم

: نخواستمت

: این فکرا رو نکن

 🌍: فکر نمیکنم

🌍: من خیلی بدم

🌍: خیلی

🌍: اصلا خودمو دوست ندارم دیگه

🌍: من این نیستم

🌍: این مجیدو نمیشناسم

🌍: نمیخوامششششش

🌍: من دلم برای هودم تنگ شده

🌍: من همون ادم مغرور و اخمومو میخوام

🌍: همون که هیچ کس زیر نظرش نمیومد

🌍: تو چیکار من کردی

: من  اما اون روزا رو میخوام ک سرمو میذاشتم رو شونه ات اروم ترین ادم دنیا بودم

🌍: تو حقنداشتی منو از خودم جدا کنی

: ببخشید الانم اشکمو درمیاری با ی حرف بالا پایینت

🌍: تو حق نداشتی

: من کاری نکردم

🌍: َتو با من چه کردی


قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

 من و تو چون همو دوست داریم

با هم جدای از همه رفتار میکنیم

الانم ک ناراحتیم از هم

برا همینه ک نمیتونیم راحت کنار بیایم

 چون خیلیهمو دوسداشتیم

 انتظارنداشتیم از هم خیلی چیزا رو

🌍: هر وقت منو بعنوان شوهرت خواستی بگو تا برات عوض بشم

🌍: هرچی تو خواستی میشم

: خواستمت

: ابان بود

کلی لپ داشتی

ی عالم شکم

ی عالم عرور

ی عالم اخم

ی صدای پر تکبر

: همون موقع خواستم شوهرم باشی

: اما امان از این روزا 

: نیستی کنارم

: همه چی دارا نفسمو می گیره

🌍: نیستم یا..

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 


یا نمیخوای باشم


: خیلی جاها نمیخوای باشی


: می دونیدارم دست و پا میزنم ک بدونم و بمونم


ک کامل بشه  ذهنیتم


: اما نمیخوای


: میگی ن من نیستم


: ن من باهات حرف نمیرنم


: ن من بهت نمی گم


 ن بلاک نمی کنم


🌍: مهتا چیکار کنم که تو اروم بشی


: 😭


🌍: فقط بگو چیکار کنم


 نمیکنی


🌍: تو بگو


: بذار همه چیو بدونم


🌍: باشه میبرمت رو درو حرف بزنیم


: که بعدش بگی من رفتم؟


🌍: خودمو بهت ثابت میکنم


🌍: آبرویی که ازم رفته برنمیگرده ولی ....


: من نذاشتم کسی حرف بدی راجع بهت بزنه


🌍: همین الانم چیزی هست که نشونت بدم خودت به حرفم میدسی


🌍: ولی دلم نمیاد عشقم اذیت بشه


🌍: بخدا دلم نمیاد



قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

: جلو فکراشونم گرفتی؟


 🌍: قضاوت ها


🌍: ول کن


🌍: نخواه همه چیزو بدونی


: بخدا من اینطوری نمیتونم زندگی کنم


🌍: بزار این یه ریزه حرمت بمونه



میدونم هر روز میکشمت


 خودمو


تو رو


: ببین الان چی ب سرمون اومد


🌍: هر طور دوست داری تمومش کن


🌍: دیگه زحمت مشاور و ... نکش


🌍: دیگه نمیتونم ازم بپرسن جوابی ندم


: اگه هر چی باشه بالاخره ی روز بمن می رسه


🌍: نمیتونم جلو همه بیشتر از این خار بشم


🌍: برو به زندگیت برس


🌍: منو فراموش کن


چی داری می گی


🌍: همه رو دعوت کن


🌍: خودم میام حلو همه میگم من ادمی خوبی نیستم


: خودت گفتی بگو چیکار کنم


 گفتم بذار همه چیو بدونم


🌍: مه تا هیچ تقصیری نداره


🌍: برات انجامش میدم


🌍: حتما


🌍: من نمیخوام ایمانت نسبت به من


🌍: به ادما خراب بشه


🌍: باورت زیبا بود


🌍: بهت برش میگردونم


🌍: حتی به قیمت اینکه خودم ازش بی نصیب باشم


🌍: حتی به قیمت خار و خفیف شدن خودم


🌍: حتی به قیمت اینکه خانواده ام طرم کنن


🌍: برای اثبات همه چی آماده ام


🌍: هر وقت تو بخوای


🌍: فقط بگو کی


: چیزی هست که دلت نمیاد بدونم؟


🌍: هرچیزی لازم بوده بهت گفتم


🌍: ت  از همه چیز من خبر داری


🌍: و این برای من گرونتر از اون جیزی که فکرشو میکردم تموم شد


🌍: گفتم که حرفامو بهت زدم


🌍: بهت ثابت میکنم


🌍: و باورتو زیباتر میکنم


🌍: حتی اگر من بی نصیب باشم ازش


🌍: حالا برو بخواب


🌍: تا شب بهم خبر بده


: نمیخوام


🌍: که منم تدارک ببینم


: من باورمو با خودت میخوام


🌍: من باید همه چیزو بهت اثبلت کنم


🌍: پس باور من چی؟


: باور من تویی


🌍: نیستم


 هستی



قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

 بخدا حسمو با دنیا عوض نمیکنم


🌍: بی هوا شدی عشق من ....


 🌍: پس تو را چه شده


🌍: چرا منو زجر میدی


🌍: چرا خودتو اذیت میکنی


🌍: چرا


: دلم اروم نیس


🌍: ارومش میکنم


🌍: به مین زودی

: والا من نفهمیدم چی میگی


اگه میخوای همه چیو نشونم بدی بعد بگی دیگه من نیستم بدرد من نمیخوره


🌍: منم اگه بخوام همه چیو بهت ثابت کنم ، چه فایده داره


🌍: برو بخواب


🌍: اینهمه از تو خواستم


🌍: ولی تو مرا نخواستی



قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

اون صبح گذشت و من تصمیم گرفنه بودم برم مشاوره...

اشتباه بعدیم اینجا بود 

من دو تا مشاور می رفتم تو این ماه ها برا مشورت 

مشاور اول هر دومون رو میشناخت و کارش عالی بود..مشاور دوم نامزدمو نمیشناخت...

این بین ببام رو شناختی ک رو مشاور دوم داست گفت برو همون دومی...در صورتی ک دومبه اونطور ک باید شناختونداشت ازنامزدم...

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

چند روز بعد تولد نامزدم بود... از طرفی همه شرایط درهمبرهم بود.. از طرفی بهش گفته بودم ببا ببینمت،  میخوایتم کادوسو بدم و از زیرش در رفنه بود.. گفت سرکارم وبعد باید برم دکتر و بعد هم میخوام با دوستام برم ببرون و ی روز دیگه میام... اون روزا از من یکم بکم فاصله می گرفت... نشستم با دلم و منطقم حرف زدم.. منطقم گفت کیک و کادوسو بفرست در خونشون.. دلم نیومد خودم نبینمش.. پس رفتم یاعتی ک براش خریده بودمو دادم ب گل فروشی دیزاین شد و کیکشو گرفتمو و یه ساعت بعد جلوی خونسون بودم... سوپرایز شده بود.. نمیخواستم برم تو... اما خواخرش تو حیاط بود و دستمو گرفت و گفت نمیذاریم بری... رفتم تو... با هم شم خوردیم... گفت واقعا ادم پیچیده ای هستی... اخه یهو اومدی.. زبونم بند اومده... نمی دومم چی بگم... بهش گفتم تو ک نیومدی من ببینمت... اما من دلم نیومدم تولدتو باهات نباشم.. همش نگام میکرد.. ی کلیپی براش ورست کرده بودم برا تولدش براش پخشش کردم،  اوند جلو گعت بتید بذاری بغلت کنمم یالا... خلاصه ک اون شب کلی عگس گرفتیم و شمعسو فوت کرد و مامان و باباشو گذاشتم لپشو ببوسن و عکس گرفتم ازش و وقتی مامانش لپشو میبوسید تمام ذوق عالم انگار تو چشماش اومد و من اون لجظه خوشحال شدم ک ب زورم ک سده خودمو کشوندم و اومدم و من ی عادتی دارم هر وقت تولد هر کی باشه بهش می گم حب الان چ حسی داری مثلا سی و هفت سالت شده؟؟ 

اون شبم داشتم اینو جلو خانوادش میگفتم،  گفت حس خاصی ک ندارپ بهش گفتم وایمن وقتی سی و هفت سالم بشه حتما خیلی حس می کنم بزرگ شدم....  خواهرشوهرم لبخندی زد و جدی شد یهو وگفت تو اون موقع ایشالا دو سه تا بچه داری... 

کم کم بلند شدم.. و من رو رسوند خونه... سرنبش خونمون گفت مرسی اومدی.. سربلندم کردی.. خیلی سوپرایز شدم.. خیلی ذوق کرده بود و خوشحال بود.. و یکم از جو بحثای اخیر دور شده بودیم... بهم گفت راجع ب خودمون تصمیم بگیر رودتر.. بهش گفتم چشم در تلاشم... گفت بابام خیلی باهام بحث کرده.. بهش گفتم وایچرا.. من امشب اومدم اصلا ک بدونن تو برای من همونی و کسی حق نداره سنگین بهت حرفی بزمه.. گفت گفته دیگه بدم گفته.. خیلی چیزا هم گفته... بهش گفتم اما نباید میگفت... گفت که اون خانم بهم کلی وویس داده بعد تماس پدرت (قبلا گفته بود چیزی نگفته وای یعنی باز دروغ؟!) و هی نق زده و گله شکایت کرده..بهش گفتم والا اون مزاحم ارامش من و تو شده،حالا اون نق میرنه؟؟!گفت ظاهرا بابات ازش پرسیده صیعه بودی یا ن و اینم واکنش نشون داده...بهش گفتم خب ب هر حال اینجا شهر کوچیکیه..هر کسی ک اینقدر طولانی هشت تا ده سال با کسی باشه مطمین باش خیلیا میدونن و همچین سوالایی وقت ازدواج میپرسن...بهش گفتم نباید جوابشو میدادی..گفت چرا بهش گفتم برا اعاده از حیثیت خودت و منم ک شده باید بیای صحبت کنی خواهشا...بهش گفتم وای مجید نباید پوئن بعش میدادی...اصلا نیازی نبود، بهش میگفتی شما تو زمانیک من نانزدم بودم مرتبا تماس و پیامات مزاحمت ایجاد کردن برامون و الان من و خانمم کنار همیم و میخوام بهت بگم که لطفا دیگه ادامه نده همین کافی بود پشت تلفن یا حضوری بهش میگفتیم...چرا ازش خواستی بیاد چیزیو اثبات کنه...اون الان امتیاز میگیره و اینطوری حرف دستش میوفته از رابطه ما...گفت دیگه گفتم...بهش گفتم عزیزم من به مردی ک انتخابش کردم ایمان داشتم باورم نمیشه تو روابطتو تموم نکرده باشی و اکمدخ باشی با من نامزد رسمی شده باشی...بماند ک رابطه عاطفی ما از اخرای دی شروع شده ینی دو ماه و نیم قبل از نامزدی...گفت من تمومش کردم..ازنظر من تموم شده بوده اون ادامه داده...بهش گفتم پسچرا ب بابا گفته سه چهار روزه ارتباطم قطع شده...گفت اون اینطور فکر می کنه بهش گفتم ینی توهم و تصور خودشه...گفت بله از اینچیزا تو جامعه زیاد هست و من قبلا تو ی شرکتی بودم دو تا کارمند بودن پسره ی سمت خوب داشت ی خانمی هم بود اونجا کارپند بود..اینا هر روز ظهر تو بعل هم بودن..همه هم میدونستن..زد و این اقا رفت متاهل شد و هنوز این خانم دنبال این بود ک با دعا و زلسم و این حرفا برش گردونه در صورتیکه طرف دیگه متاهل بود عقد رسمی کرده بود چند ماه بود...از اینچیزا هست...اون خانم تصور خودشو به بابات گفته و من حاضرم برات اثبات کنم همه چیو..از الان تا اخر عمرم...

منو رسوند و رفت 

  مشاوره رو رفتم وبهم گفت با این اطلاعاتی ک تو داری نمیشه برا ادامه ارتباط تصمیمی گرفت..و کاش سری قبلی ک بهت گفتم تحقیق کنین بیشتر بیشتر پرس و جو می کردین...بهش گفتم ک حرف از دیدار زده..گفت هم میتونه خوب باشه این دیدار و هم میتونه تبانی باشه...گفت ب نظر من تلاش کن اطلاعاتنو بیشترکن یا حالا برا اون دیدار..اما با لحن خوب بپرس و با حالات خوب و حق نداری محکومش کنی به خیانت یا حرفای این مدلی..چون اینطوری اونو نسبت ب خودت حساس می کنی و اون هنوز شوهرت نیست ک بخوای این مدلی باهاش برخورد کنی...نامزدته...


قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

اون روز قبل از اینکه بیام مشاوره داشتم با نامزدم چت می کردم و حالش خوب بود اخلاقش سر جاش بود، طبق عادت مزخرفی ک پیدا گرده بودم اون خانمم چک گردم باهاش انلاین بود...و هی این احتمال برای پن مطرح بود ک چرا همیشه انلاینن با هم؟

ینی من میون این همه اشفتگی متجراها و افداد متفاوت سلامتیمو از دست دادم ک دارم از این فکرا می کنم یا واقعا گفتگو میکنه باهاش راجع ب قضایای اخیر؟

بعد ب خودموجواب میدادم خب چه دلیلی داره بخواد گفتگو کنه باهاش..ی تماس گرفته بابام باهاش فقط خب...بعدشم که من ازنامزدم پرسیدم این خانم ب تو پیامی داده راجع ب این تماس گفت نه...


اون روز بعد مشاوره دلم میخواست ببینمش، بهش زنگ زدم گفت منم اون اطزاف ک تو هستی کار دارم برو و فلان جا بشین میام دنبالت...اومد..هنوز قلبم براش از دور صدا می کرد..با هم رفنیم یگوشه ای نشستیم ب حرف زدن...اول راجع ب خودمون...بعد از یکم ک گذشت گفت خب حالا باید چیکار کنبم..مشاوره رو کرفتی..بهش گفتم ک مشاوره چیگفته.

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
میتونست بلاک کنه شماره اش عوض کنه اینا بهونه هاشن تا دو طرف نخوان رابطه ای ادامه پیدا نمیکنه

ی لیست از شماره هایی ک بلاک کرده بود نشونمون داد...اما برا این شماره بهونه می اورد و میگفت راحت ترم هی با ی شماره زنگ بزنن من رد تماس بدم تا هر بار با ی شماره جدیدـ..


هر چیزی رو میشه توجیهکرد ظاهرا

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
ادامشو گذاشتی ریپلای کن بیام بخونم  منتظرم♥️

ب شدت حالم بد شده،نمیتونم بنویسم😭😭😭 

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز