دوستم یه لباس رو از تهران خریده بود، خیلی گررررون و یبار برای یه مراسمی داد بهم
این مانتو توی خونه ما موند،و هربار بهش میگفتم ببرش
میگفت لازمش ندارم فعلا و و
تااینکه بحثمون شد و در شرف کات کردن هستیم
دیروز با یه لحن بدی گفت لباسو بهم پس بده
من اومدم گذاشتمش تو تشت که بشورمش
یه اتفاقاتی افتاد تو خونه و دعوام شد باهاشون و گریه و قهر