من ی دونه خواهرشوهر دارم ک از اول ازدواجمون فقط سعی تفرقه اندازی داشت بین منو شوهرم و فقط میخواست خواهر شوهر بازی در بیاره ک البته خیلی هم موفق نشد ولی با بی احترامی هاش خیلی ازارم میداد مثلا هرروز خدا خونه مادر شوهرم بود بخدا قسم مادر شوهرم اینام وضشون خیلی خوب نیست بعد اینا سر ظهر موقع ناهار میرن خونه اونا ۴نفر ادم بزرگ ناهار و میخورن از رو سعره پامیشن میرن خونشون فک کن انقد مفت خورن حالا اینش ب من مربوط نیست من ک بچه دار شدم این خانم خیلی ادای عمه های مهربونو در میاورد البته فقط در زبون نه عمل بچم هشت ماهش ک بود ی مشکلی براش پیش اومد ک بردیمش مشهد ک خیلی از شهرمون دوره پسرم تا پای عمل رفت برگشتیم هر کی شنیده بود اومد عیادت جز این خانم چرا که وقتی زنگ زده بود بهش گفتم لطفا کسی چیزی نفهمه ک هر کی ی عیب نذاره رو بچم بگن مریضه البته اینو ب همه گفتم نه تنها ب اون اینم شد بهونش ک حتی ی خبر بچه رو نگرفت
بقیشو پست بعد میگم ک طولانی نشه خسته بشید
هستید