همه چی از اونجا شروع شد که یروز صبح ساعت ۴ یه دختر مو مشکی روی مبل دیدم باور کردم توهم زدم
اما چند هفته بعد یه خواب دیدم همون دختر بود مثل قبل چهرش معلوم نبود دقیقا حس و حالش رو یادمه مثل دیوونه ها بود و سردرگم بیدار شدم جیغ زدم هیچکی نشنید با اینکه مامانم خوابش خیلی سبکه خیلی بازم ساعت ۴ صبح بود
بازم گفتم حتما بخاطر اینه زیاد درگیر شدم منم خواب چرت و پرت زیاد می بینم😐(اولین خوابم بود که فقط یه نفر تو خوابم بود)
چند هفته بعد در یکی از کمد های بالا خیلی محکم بسته شد بازم ساعت ۴ صبح بود 😐💔
بازم گفتم ولش کن
چند هفته بعد کنار گوشم صدای یکی رو حس کردم که بلند بلند نفس میکشید😐😐😐😐
بقیش رو تو پست بعد میگم