دوستان من خودم تو خونه جادویی کتشکیل شده بود از خونه بسته و کشک پیدا کردم شوهرم با اینک یه سری از حقایق رو میدونه انگار پرده کشیدن رو چشماش هرچی آیه و چهار قل میخونم فایده ندارد یه روز خوش ندارم مادرش بگه بمیر می میرم یه کارایی جلو چشمش میکنن مادر و خواهرش میبینن ک چقدر این کارا بده اما بازم به روشن میخنده و میگ چشم بچم سه سالشه ب خاطر اون کمکم کنید همش میگ این زندگی نمیخام مدام بدبختی داریم تو یه ساختمونم با مادرش خیلی اذیتم میکنن