سلام خانماپسرمن ۲۵ماهه س از۱۸ماهگی پروسه ازپوشک گرفتن رومن شروع کردم هنوز که هنوزخبرنمیده بدترهم شده دستشویی نمیادباهام به زوربغل میکنم یه لحظه هم حواسم نباشه خودش وخیس میکنه .واقعادیگه نمیدونم چیکارش کنم صحبت میکنه ولی خبرنمیده تازه من فقط ادراررومیگم پی پی که دیگه یه پروسه ای شده برام که اصلاهییییچ همکاری بامن نداره راهنمایی کنیدلطفادرمونده شدم دیگه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من پسرمو اینطوری از پوشک گرفتمش . از ۹ماهگی که بابام میبردش دستشویی جیش میکرد خیلی زود جیشو یاد گرفت تو خونه خودمون هم هر ۱۵مین میبردمش جیش میکرد بعد کم کم دیدم شبا پوشکش خیس نیست یه مدت صبر کردم تا ببینم چندوقت شبا جیش نمیکنه بعد پی پی میکرد میگفتم ایشه کردی کم کم یاد گرفت میگفت ایشه دارم اخرشم عید ۱۸ماهگی کامل از پوشک گرفتمش چون دیگه خودش بدش میومد پوشک شه . فعلا که قشنگ همکاری کرد ۲۳ ماهشه تاحالا تو خونه کثیف نکرده اصلا به بهونه اب بازی و رنگ بازی میره دستشویی جیش و پی پی میکنه
1400/1/18 دومین فندوق مامان خوش اومدی تو دلم ... 1400/4/9 هلنا قشنگ من دخمل نازم .... یه مامان شاد و پر انرژی که جز شادی و خوشحالی و آرامش پسرم چیز دیگه ای مهم نیست ... خونه بهم ریخته مرتب میشه چای سرد شده رو میشه عوض کرد غذای یخ کرده رو میشه داغش کرد ظرفای نشسته بالاخره شسته میشن اما هیچوقت بچه هامون دیگه ۱ساله یا ۲ساله یا ۳ساله یا ........ نمیشن پس از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت میبرم و سخت نمیگیرم ... پسر کوچولوی من مامان عاشقته
خیلیییی زود بوده خیلیییی پسرها بعد ۲.۵ سالگی..خوب وقتی هنوز سیستم عصبیش کامل نشده چرا بهش فشار میاری
میتونه کنترل ادرار داشته باشه ولی خسته س .به علاوه میگم شوهرم باهام همکاری نمیکنه اازیکسالگی خون منوکردتوشیشه الآنم که دیگه بدترهربا که پوشک میخرم براش یه دعواپشتش هست نمیفهمه هرچی میگم .کهنه هم من بلدنیستم استفاده کنم
من بهش شکلات میدم براش دست میزنم تشویق میکنم شعرمیخونم انگارنه انگار
چون اماده نیست عزیزم هنوز وقتش نشده باید خودش بخواد وگرنه هم خودت هم اون عصبی میشین و اگه به زور از پوشک بگیریش شب ادراری میگیره
1400/1/18 دومین فندوق مامان خوش اومدی تو دلم ... 1400/4/9 هلنا قشنگ من دخمل نازم .... یه مامان شاد و پر انرژی که جز شادی و خوشحالی و آرامش پسرم چیز دیگه ای مهم نیست ... خونه بهم ریخته مرتب میشه چای سرد شده رو میشه عوض کرد غذای یخ کرده رو میشه داغش کرد ظرفای نشسته بالاخره شسته میشن اما هیچوقت بچه هامون دیگه ۱ساله یا ۲ساله یا ۳ساله یا ........ نمیشن پس از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت میبرم و سخت نمیگیرم ... پسر کوچولوی من مامان عاشقته