یادم میاد زمانی که تو مدرسه تک بودم
از لحاظ درسی
محبوب بودن دوست پسر نداشتن و...
هیچکس توی مدرسه رتبه هاش از من بیشتر نمی شد. سالی پنج تا مقام شهرستانی و سه تا استای حداقل داشتم .
بازرسی میومد من همه چی توضیح می دادم .دست راست مدیر بودم پت میز کنار مدیر می نشستم و کارای بچه ها انجام می دادم.
به جان خودم کارام با مدیر تقسیم شده بود انگار .
اونوق دستمزدم خانوادم با کتکاشون می دادن
به جان خودم هیچ وقت فراموشم نمی شه که بابا شب با سیم سه راهه جوری به کمرم کوبوند که فرداصبحش داخل مدرسه مدادم افتاد زمین به دوستم گفتم مدادمو بده خودم نمی تونستم خم شم .
با سیم شارژر دستام کبود بود شارژر دولا می کرد می زد شکل بیضی می شد دستام
ساق دست می پوشیدم که معلوم نشه .
مادرم منو می خوابوند پاشو روشکمم فشار می داد
به خدا من فقط تقصیر این بود که دلم می خواد نویسنده بشم .
دلم یه کادوی دوازده هزارتومنی واسه دوستم می خواست .یا دلم می خواستم کلاس سیاه قلم شرکت کنم.
برای مسابقه به لبتاب احتیاج داشتم بابام نذاشت ببرمش مدرسه و من از دوستام گرفتم
وقتی رتبه اولاستانی شدم به همه پز می داد و من دلم شکسته بود .
به جان خودم که اگر دروغ بگم بمیرم
مادرم دوستام همه منو قبول دارن هم پاکیم هم درسم ولی مامانم همش می گه تو جن*ده ای تو دوست پسر داری تو هیچی نمی شی
به حضرت عباس با این که خیلی می خواستم کسی که دوستش دارم ولی هیچ وقت باهاش به جز سلام علیک خرید حرف نزدم.
خدا بکشتم تاگر بخوام بلف بزنم و قپی بیام .بارها از خاله هام شنیدم که همسایشون که دوتا دختر داره یا اون یکی گفته کاش دختر من شبیه خواهرزادت می شد. با من می فرستادشون کلاس .
اونوقت مادرم من یه فحشای رکیکی جلوی بابام و داداشم می ده می گه از اون جات خون میاد جلوی بابام اب می شم می سوزم . جگرم تیکه تیکه هست .
همش می گه تو هیچی نمی شی نمی ذارم درس بخونم. کاش تا یکسال مامانمو نمی دیدم .الآنم داری مثل نوکرا به زن داششم حلیم درست می کنه ولی حاضر نیست منو تا دکتر ببره که هر روز خون دماغم و چشام کاسه خونه و همش کسلم بدن درد دارم .کرونا نیست تستم منفیه