زیاد.میخواستم برمسر قرار میرفتم از دور نگاش میکردم زنگ میزدممیگفتمنمیتونم بیام ببخشید یکم اذیت میکردم بعد میرفتم جلو
اسنپ میگرفتم هی بوق میزدم مامانم میگف ماشین کیه تو کوچه بوقش یه سری کرده میگفتم نمیدونم برو نگا کن هی نگا میکرد میگف ماشینای کوچه همه خالیه لابد مال کوچه بغلیه