خونشون لوله هاش ترکیده بود همش خونه این و اون بودن منم ی شب زنگ زدم برادرشوهرم دعوتشون کردم
حالا دیگه کنگر خورده لنگر انداخته
از من ۵ سال کوچیک تره تو بچه داریم تو تربیت بچه ام تو اشپزیم دخالت میکنه میخوام به بچه ام غذا بدم میاد میگه اینو نده
میخوام غذا درست کنم میگه رب نزن فلفل بزن میشینه بغل دست شوهرم باهاش بگو بخند میکنه