قبل بارداری خیلی اخلاقش خوب بود
همش صمیمی بودولی الان خیلی خودشو دور میگیره
قبلا ب من گفت دخترزا 😒
مندوتا دختر دارم
اون پسر
اون جاری دیکرامم پسز دارن
شوهرشم دیشب میگفت من عاشق این بودم ک خدا یه عصا دست بهم بده تو اینده کمک حالم باشه
بعد جاریم میگفت ادم بچه اولش پسر باشه دیگه دومی براش مهم نیست چیه حالا یا پسر یا دختر
ولی دختر باشه میگی وای کاش پسر باشه
اینم بگم منو شوهرم تنها اونجا نبودیم اون برادرشوهر دیگریمم اونجا بود داشتن بااونا صحبت میکردن
منم سعی کردم چیزی نگم
ولی دلم واسه شوهرم سوخت یکم🤢😑
چی بگم والا نمیخوامناشکری کنم
خداروشکر بابت دخترم و این دخترم ک باردارم
ولی کاش خدا ازهر دونعمتش بهم میداد
خودمم قلبا دوست داشتم دومی پسر بود
میخوام ارتباطمو با خانوادشون گم کنم