سلام بچها ...یه دختره تو کوچمون هست همش بمن زل میزنه یا منو شوهرمو می بینه یجوری نگامون می کنه بیشتر شوهرمو نمیدونم چشه بعد یسری منداشتم می رفتم مغازه این باچادر گل گلی بیرون بود همیشه این چادرسرشه بعد من داشتم از مغازه میومدم بیرون این داشت میرفت خونشون تا دید منو نرف جلو در واساد من از جلوش رد شدم دیدم چند قدم بامن اومد تا من رفتم خونه خودشم رفت تونگاشم میکنی اصن از رو نمی ره دیشبم منو شوهرم میخاسیم بریم بیرون شوهرم گف من میرم ماشینو روشن کنم کارت تموم شد بیا گفتم باشه بعد من اومدم پایین دیدم این دختره اصن چادر سرش نیست با ی سارافون داشت از کنار ماشین شوهرم رد میشد بره خونش بعد لبخند میزد منو دید ی لبخند تمسخر امیز زد من همونحوری بش زل زده بودم بد دیدم رفت خونش
محاله بگه .. بگو چیزی میخوای مشکلی با من داری مگه به شوهرت شک داری
من خیلی شکاکم بی اندازه ...دوبار شوهرم عنتر بازی در اورد الانم بش میگم میگه بهدا من دیگه کازی نمی کنم اصن همه جا باهام بیا جوشیم مال تو اما من نمی تونم اعتماد کنم