اول از خدا میخوام حال دلم رو خوب بکنه. بهم آرامش بده.
بعد میخوابم
خیلی خیلی هم میخوابم
یکی از فواید خواب همینه ، خواب نعمت بزرگیه
بیشتر از خواب ،فراموشیه.
اگر قدرت و نعمت فراموشی رو خدا در ما انسان ها قرار نداده بود ، خیلی زودتر از اینها نسل مون منقرض میشد.
مادری از مرگ فرزندش ، فرزندی از مرگ مادرش و ... و یا نزدیک دق میکردن و تاب نمیاوردن.
من تو این مقطع از زندگیم ازش بی بهره ام. دوماهه دارم اینجا مینویسم که بتونم کمکی به حالم بکنم. اما نشد.
تا اون خانم رو میبینم بهم میریزم. تصمیم گرفتم مطلقا دربارش هیچ جا دیگه چیزی نگم و نمیگم.
تنها همین جا وقتی از لحاظ روحی تحت فشار باشم دربارش میگم.
تو تاریکی و تنهایی خونه دارم آهنگ کردی پائیز پائیز گوش میدم که سوز پر از غمی تو صداش هست.
وقتی میدونی با چشما و نگات آتیش به جونم میندازی چرا نگام میکنی؟ چرا برمیگردی و بهم زل میزنی؟
همه اینقدر بی رحمن؟
غم داره به گلوم فشار میاره..