خودم:یه بار ماه محرم بود رفتیم شکلات پخش کنیم من و دختر عموم یکی از شکلات ها رو خوردیم و تو کاغذ شکلاته سنگ گذاشتیم بی چاره اونی که خوردش😐🍃البته من اینجا ۶ سالم بودم دختر عموم هم ۷ سالش بود(از همینجا از اونی که خوردش معذرت میخوام😐😂)
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تیکر بارداری نیست🦋:) یک ترنسهمجنس باز نیست !دوجنسه نیست!باعث انحراف نمیشه! نشانه آخرالزمان نیست!اون همونقدر برای این وضعیتش حق انتخاب داشت که تو برای مرد یا زن بودنت داشتی:)
بابام تابستونا برامون چندتا بشکه میزاشت و پر اب خنکش میکرد میرفتیم داخلشون
😂😂 بچه بودیم دیگه یه بار شوهرم گفت نفس میگیرم میرم پایین. بچه ها دست به یکی کردن تا رفت زیر در بشکه رو بستن
همه از دم یه کتکی هم خوردیم حتی شوهرم هر وقت یادم میاد میگم الهی بمیرم
😑😑
عشق های واقعی پیدا نمیشن، ساخته میشن💜...همسرم مکمل ارامش زندگیمه❤️ای آن که دوست دارمَتَ اما ندارمَتَ...جایت همیشه در قلب من درد میکند🌟من دوست دارم بگم ویتامین۳۰ تو بگو ویتامین ( ث یا c) کاری به ویتامینای من نداشته باش 😌
ماه رمضون بود روزه بودم شاید ده سالم بود اینا بعد همش یکی ازفامیلا میومد روزا خونمون غذا وچایی میخواست منم هرروز باید براش چای دم میکردم سرما خورده بودم روزش شدید از یه طرف روزه ام بودم چایی که درست کردم تو قوری دوتا سرفه کردم ،😶 فرستادم بره به هیچکسم نگفتم تا حالا اخرشم یادم نیست بنده خدا مریض شد یانه
بعد چند سال زندگی سمی امسال تونستم روی پای خودم بایستم و تمومش کنم شنیدم شنیدم شنیدم حرف مردم رو ولی رها کردم هرچیزی که شادی از من وبچم گرفته بود امیدوارم برای همیشه کنار بچم شاد وخوشحال باشم💛