منم یه سری برای پسرم تولد گرفتم مادرشوهرو خواهرشوهرمو دعوت کردم کلی از صبح سرپا بشور بپز بیار ببر شب که شد شوهرم جای تشکر یه دو تا تیکه بهم انداخت شب خوابیدنم موندن اونا که صبح رفتن منم بلند شدم رفتم خونه ی مامانم یعنی خونه ترکیده بودا گفتم جونت دربیا خودت بشور تمیز کن خانواده ی خودتو دعوت کرده بودم
رفتم خونه ی مامانم فرداش اومدم دیدم خونه رو کرده دسته ی گل