خسته ام
دل شكسته ام از همه همه همه
از پدر و مادرم خواهرم برادرم همكارم شوهرم بچم ...
همكارام كه هميشه باهام رفتار بد دارن ضايع ام ميكنن
تحويلم نميگيرن
مسخره ام ميكنن
تذكر بهم ميدن
منم خيلي خودمو كوچيك ميكنم
مثلا دوست و همكارم كه مديره اومد پيشمون
چادر سرش نبود گفتم واي چه هيكل خوبي داري كمر باريك و باسن
فرداش همكارم گفت چرا اينجوري بهش گفتي جلوي فلاني...
ديدم راست ميگه چرا از هيكلش تعريف كردم چرا براي اينكه دوسم داشته باشن تحويلم بگيرن دست و پا ميزنم
دهنتو ببندو بمون يه گوشه
همسرم همراهم نيست كمكم نيست
من براش اهميتي ندارم